و لایرفع عن هذه الامة سوطها، و لا سیفها، و کذب الظان لذلک ، بل هی مجة من لذیذ العیش، یتطعمونها برهة ، ثم یلفظونها جملة"
موضوع بحث درسهایی از نهج البلاغه، خطبه هشتاد و هفتم از نهج البلاغه محمد عبده است، سخن در این خطبه پیرامون اوصاف بنده صالح خدا بود.
گفتیم ظاهرا حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این خطبه شخصی را مشخص نکرده، ولی اوصافی را که بیان فرموده بر خود آن حضرت و ائمه دیگر(ع) منطبق است، و گفتیم که ابن ابی الحدید هم گفته است: بعد از رسول خدا(ص) غیر از خود حضرت امیر(ع) کسی را سراغ نداریم که دارای عدالت کامل باشد. به هرحال سخن حضرت در جلسه قبل به اینجا رسید که میفرماید:
عالم نما و نشانه ها و مفاسد او
"و آخر قد تسمی عالما و لیس به، فاقتبس جهائل من جهال، و اضالیل من ضلال، و نصب للناس شرکا من حبائل غرور، و قول زور"
(و بنده دیگری خود را عالم و دانشمند نامیده در صورتی که نادان است، پس از نادانان نادانی ها، و از گمراهان گمراهی ها آموخته، و برای مردم دامهایی از شبکه های فریب و گفتار دروغ گسترده است.)
تا به اینجا سخن حضرت امیر(ع) در مورد آن کسی بود که واقعا از بندگان خوب و صالح خدا بوده، و دارای علم و معرفت بوده و در هدایت مردم کوشیده است، اما از اینجا به بعد در مورد کسی است که واقعا عالم نیست بلکه در جهالت و گمراهی است، و به دروغ ادعای علم و دانش میکند؛ از این رو فرموده است:
"و آخر قد تسمی عالما و لیس به" و کس دیگری هم وجود دارد که علم را