یعنی اعمال خود را برای خداوند خالص گردانده است؛ "فاستخلصه" پس خداوند هم او را برای خود خالص گردانده است.
"فهو من معادن دینه" پس چنین فردی از معدنهای دین خداوند است، "و اوتاد ارضه" و از میخهای زمین خداست. مقصود از این که چنین فردی به منزله میخ زمین است این است که: همان گونه که کوهها میخهای زمین هستند و کره زمین را از متلاشی شدن حفظ میکنند، چنین بنده ای هم در بین اجتماع به منزله وسیله ارتباطی است که افراد جامعه را به هم پیوند میدهد و بین آنها اتحاد برقرار میکند، که اگر او نبود جامعه از هم متلاشی میشد.
ملازم بودن با عدالت
"قد الزم نفسه العدل فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه، یصف الحق و یعمل به، لایدع للخیر غایة الا امها، و لا مظنة الا قصدها"
(خود را به عدالت ملزم نموده، و اول مرحله عدالت او آن است که خواسته هوای نفس را از خود دور کرده است، حق را بیان میکند و برطبق آن عمل مینماید، نهایت هیچ نیکی را ترک نکرده مگر آن که آهنگ آن نموده، و در هیچ جا گمان خوبی نبرده مگر این که به سراغ آن رفته است.)
از اوصاف چنین بنده ای این است که: "قد الزم نفسه العدل" خود را به عدالت ملزم نموده است؛ به عدالت عمل میکند و عدالت را پیشه خود کرده است.
"فکان اول عدله نفی الهوی عن نفسه" پس اولین نشانه عدالت او این است که هواپرستی و خواهشهای نفسانی را از خود دور کرده است. "عدل" به معنای اعتدال و میانه روی است، "عادل" کسی است که در همه صفات و اخلاق و اعمال معتدل و میانه رو باشد، نه اهل افراط و تندروی و نه اهل تفریط و مسامحه است؛ آنچه را که میخواهد انجام دهد بر طبق مصلحت و دستورات و مقررات اسلام انجام