صفحه ۳۹۷

"فاستشعر الحزن" پس یک چنین انسانی حزن را شعار خود قرار می‎دهد. "شعار" از ماده "شعر" به معنای مو است که ملازم بدن است، و جمله کنایه از این است که حزن سر زبان او نیست و تظاهر به آن نمی کند بلکه واقعا و از عمق دل محزون است.

"و تجلبب الخوف" و ترس از خدا را روپوش خود قرار داده است. "تجلبب" از ماده "جلباب" به معنای چادری است که زنان روی لباسهای خود می‎پوشند و آنها را از دید دیگران حفظ می‎کند؛ یعنی آثار خوف بر تمام بدنش ظاهر است و او را از گناهان حفظ می‎کند.

"فزهر مصباح الهدی فی قلبه"؛ در کتاب ما "زهر" ضبط شده که غلط است، صحیح آن "زهر" به معنای روشن شدن است؛ یعنی چراغ قلب چنین شخصی روشن شده.

"و اعد القری لیومه النازل به" و لوازم پذیرایی را برای روز آینده خود مهیا نموده. "قری" چیزی است که برای پذیرایی مهمانها تهیه می‎کنند. "لیومه النازل به" به معنای روز قیامتی است که خواه ناخواه بر انسان نازل می‎شود، و انسان را در خود قرار می‎دهد. وقتی انسان خداترس شود، خداوند چراغ دل او را روشن می‎کند و به او توفیق می‎دهد لوازم پذیرایی را برای روز قیامت خود تهیه نماید.

در اندیشه ذکر خدا

"فقرب علی نفسه البعید، و هون الشدید، نظر فابصر، و ذکر فاستکثر، و ارتوی من عذب فرات سهلت له موارده فشرب نهلا، و سلک سبیلا جددا"

(پس دور را بر خود نزدیک کرده، و سختی را آسان نموده است، فکر و اندیشه کرد و بینا شد، به یاد خدا شد پس اعمال نیک را زیاد کرد، و از آب گوارایی که راههای ورود برای او آسان بود سیراب شد، پس در اولین بار سیراب گردید، و در راه هموار حرکت کرد.)

ناوبری کتاب