"اله" بر وزن فعال و به معنای مفعول است، "لا اله" به معنای "لا مألوه" است؛ یعنی هیچ معبودی بجز خدای یگانه نیست. "لا شریک له" همان معنای "وحده" است و تأکید معنای آن را میکند؛ به این معنا که خدا نه در ذات و نه در صفات، نه در خلقت و نه در عبادت شریک ندارد. او هم در ذات واحد است و هم در صفات، هم در خلقت و هم در عبادت.
"الا ول لا شئ قبله، و الاخر لا غایة له"
(خداوند آن اولی است که پیش از او چیزی نبوده، و آخری است که برای او ما فوقی نیست.)
"الاول لا شئ قبله" خداوند اول همه اشیاء است؛ البته گفته ایم که مقصود از اول بودن در خداوند اول زمانی نیست؛ زیرا که زمان مقدار حرکت است، و موضوع حرکت ماده است و خداوند تعالی فوق ماده است، پس خداوند فوق زمان است، او بر گذشته و حال و آینده احاطه دارد و فوق عمود زمان است. بنابراین اولیت خداوند بر اشیاء اولیت رتبی است؛ یعنی علت همه موجودات است و همه موجودات ما سوی الله معلول او و در رتبه بعد از او هستند.
"و الاخر لا غایة له" خداوند آخر همه موجودات است؛ باز مقصود از آخر بودن خداوند این نیست که او مثلا العیاذ بالله بعد از همه موجودات فانی میشود، بلکه مقصود از آخر بودن، غایت بودن و مراد و مقصود بودن اوست؛ یعنی همه به سوی او در حرکت اند و فوق او غایت و مقصودی نیست، همه موجودات در تکامل به طرف او در حرکت اند. (انا لله و انا الیه راجعون)سوره بقره، آیه 156 این کلام قرآن است که همه به سوی او در تکامل هستند، هدف و مقصود همه وصول الی الحق است.
"لا غایة له" برای او غایتی وجود ندارد. در فلسفه گفته شده است که: غایت شئ مؤخر از خود شئ است؛ مثلا باغبان هدفش از احداث باغ، میوه درختهای