صفحه ۳۶

چرا شناخت ما محدود است ؟

"لم یطلع العقول علی تحدید صفته" قبلا گفتیم که تمام صفات کمال برگشتش به وجود و هستی است - چون عدم نیستی است و ماهیت هم یک امر اعتباری است - و ذات باری تعالی چون هستی غیرمتناهی است، پس صفات کمالیه او نیز مانند علم، قدرت، حیات، اراده و... غیرمتناهی هستند و عین ذات او می‎باشند؛ به این معنا که وقتی خداوند هستی غیرمتناهی است علم او هم علم غیرمتناهی است، قدرت او هم غیرمتناهی است، حیات او هم حیات غیرمتناهی است و همچنین بقیه صفات او صفات غیرمتناهی هستند، و وقتی صفات او غیرمتناهی باشند عقل بشر به کنه آنها نمی رسد و حد و حدود آنها را درک نخواهد نمود. به عبارت بهتر وقتی که انسان جلوه و معلول هستی غیرمتناهی است، قدرت احاطه به ذات هستی غیرمتناهی را ندارد و در نتیجه به کنه صفات او نیز احاطه پیدا نمی کند؛ از این رو فرموده: "لم یطلع العقول علی تحدید صفته" عقل های انسانها را به کنه صفاتش آگاه نکرده است.

"و لم یحجبها عن واجب معرفته" در عین حال که عقول را مطلع بر کنه صفات خود نکرده، اما عقل ها را هم از شناخت خودش محجوب نکرده است؛ یعنی مانع از شناخت خود نشده است، تا این اندازه که عقل پی می‎برد که بالاخره این جهان خلقت خدایی دارد، ما ولی نعمتی داریم، او دارای صفات کمال و جلال است، قدرت و علم دارد، مرکب و جسم نیست؛ اینها را باید بشناسیم و خداوند ما را از شناختن اینها ممنوع نکرده است.

گواهی موجودات جهان بر وجود خدا

"فهو الذی تشهد له اعلام الوجود، علی اقرار قلب ذی الجحود، تعالی الله عما یقول المشبهون به، و الجاحدون له علوا کبیرا"

ناوبری کتاب