محرمات خداست. مقصود این است که خداوند انسان را جوری آفریده که هنگام ارتکاب محرمات کوتاه بیاید و آنها را ترک کند.
گریزپایی و بی اعتنایی انسان
"حتی اذا قام اعتداله، و استوی مثاله، نفر مستکبرا، و خبط سادرا، ماتحا فی غرب هواه، کادحا سعیا لدنیاه، فی لذات طربه، و بدوات اربه، لایحتسب رزیة ، و لایخشع تقیة"
(همین که به حد اعتدال و کمال رسید و قامت راست نمود، متکبرانه از حق رو گردانید، و بی پروا در بیراهه گام نهاد، به دنبال هواهای درونی خود میرود، و خود را برای لذتهای طرب آور و خواسته های آنی دنیا به رنج و زحمت میافکند، نه مصیبتی را پیش بینی میکند، و نه پرهیز و خشوعی دارد.)
"حتی اذا قام اعتداله، و استوی مثاله"، "اعتدال" به معنای معتدل و میانه است؛ بین چپ و راست، بین زشت و زیبا، بین بلند و کوتاه و... را اعتدال میگویند، حال جمله "حتی اذا قام اعتداله" یعنی تا این که جسم او به حد اعتدال رسید و یک مرد حسابی شده "و استوی مثاله" و قامتش مستوی شده است. خلاصه تا این که یک قد رشید و نیرومندی پیدا کرده است، آن وقت حالا که وقت عبرت گرفتن است، شروع به سرکشی و پرده دری میکند.
"نفر" به معنای کوچ کردن است و در اینجا کنایه از فرار کردن از حق و حقیقت است. بلی خداوند او را با این کیفیت از نیستی به هستی در آورد، به او وسائل و ابزار هدایت داد، ولی به جای این که عبرت بگیرد و سرنوشت گذشتگان درسی برای او باشد و به حق و حقیقت نزدیک شود، "نفر مستکبرا" از حق و حقیقت فرار کرده در حالتی که استکبار نموده است.
"و خبط سادرا" و راه کج و انحرافی میرود در حالتی که به هیچ چیزی اعتنا ندارد. در این جمله یک تشبیه است؛ اسب و شتر تا زمانی که رم نکرده