"فکفی بالجنة ثوابا و نوالا" برای چنین انسانی بهشت کافی است که ثواب اعمال او باشد. "ثواب" به معنای جزای عمل است، اصل لغت "ثاب" و "ثوب" به معنای "رجع" است و مقصود از آن برگشت عمل میباشد، پس روی این حساب جهنم هم ثواب عمل است چون برگشت عمل است؛ منتها معمولا در برگشت اعمال نیکو تعبیر به ثواب، و در برگشت اعمال زشت و گناه تعبیر به عذاب و عقاب میکنند. "نوال" به معنای عطیه و عطا میباشد. "و کفی بالنار عقابا و وبالا" و برای انسانهای گناهکار کافی است که جهنم عقاب و وسیله گرفتاری آنان میباشد.
"و کفی بالله منتقما و نصیرا" و کافی است که خدا انتقام گیرنده از گناهکاران، و نصیر و یاور نیکوکاران باشد. در این جمله یک لف و نشر مشوش به کار رفته است؛ زیرا از دو جمله قبل اول را برای اهل بهشت و نیکان، و دوم را برای اهل جهنم و گناهکاران قرار داده، و در این جمله "منتقما" را که برای گناهکاران است در اول، و "نصیرا" را که برای نیکوکاران است بعد از آن قرار داده اند، که از آن در اصطلاح به لف و نشر مشوش تعبیر میشود.
"و کفی بالکتاب حجیجا و خصیما" و کفایت میکند که در روز قیامت قرآن احتجاج کند و خصم باشد برای تباهکاران و از آنها بازخواست کند.
توصیه به تقوی و دوری از حیله گریهای شیطان
"اوصیکم بتقوی الله الذی اعذر بما انذر، و احتج بما نهج، و حذرکم عدوا نفذ فی الصدور خفیا، و نفث فی الاذان نجیا"
(سفارش من به شما پرهیزکاری و ترس از خدایی است که به وسیله آنچه ترسانده جای عذر باقی نگذاشته، و به راهی که آشکار نموده حجت را تمام کرده است، و شما را از دشمنی که در سینه ها نفوذ کرده و دشمنی که در گوشها سخن میگوید ترسانده است.)
حضرت مجددا شروع به توصیه و سفارش به تقوی و پرهیزکاری نموده،