که قلب او متوغل در فکر است، یعنی در فکر فرو رفته، نه این که فکر را به خود بسته باشد.
خداترسی متقین ایده آل
"و انصب الخوف بدنه"
(و ترس بدن او را خسته و رنجور نموده است.)
"انصب" به معنای "اتعب" و عطف بر "شغل" در جمله قبل میباشد و در اصل "و تقیة ذی لب انصب الخوف بدنه" است؛ یعنی پرهیزکاری کنید نوع پرهیزکاری کسی که ترس بدن او را خسته و رنجور نموده است. مقصود از خوف و ترسی که حضرت فرموده، خوف از خدا، خوف از عذاب خدا، خوف از حساب و کتاب روز قیامت و خوف از لغزشگاههای پل صراط است، او همیشه میترسد و طبیعی است که چنین فردی هیچ وقت آرام و قرار ندارد و گوشتهای بدنش از خوف خدا ذوب میشود. درست برخلاف کسی که نسبت به آخرت بی خیال است، خوب چنین فردی هرچند هم تقویت نکند فربه و چاق میشود، ولی متقی خائف از قیامت بدنش لاغر و رنجور میشود.
"و اسهر التهجد غرار نومه"
(و عبادت و بندگی او در شب، خواب اندک را از او گرفته است.)
صفت دیگر این مردی که الگوی تقواست این است که علاقه به عبادت در شب، خواب را از او گرفته و شبها نیز بیداری میکشد و به عبادت خدا مشغول است. "اسهر" به معنای بیداری در شب است؛ "تهجد" از ماده "هجد" و از لغات اضداد است، یعنی هم به معنای خواب و هم به معنای بیداری است؛ "غرار" به معنای کم، و "غرار نومه" از باب اضافه صفت به موصوف است، یعنی خواب کم او. مقصود این که یکی از صفات این شخص این است که علاقه به عبادت در شب و علاقه