صفحه ۳۱۳

و صاحبان عقل هستند، ولی همه آنها عاقل تودار و عمیق نیستند؛ با توجه به این که خیلی برای حضرت امیر(ع) راحت بوده که به جای "ذی لب" تعبیر به "ذی عقل" کنند - اما در عین حال تعبیر به "ذی لب" فرموده اند - معلوم می‎شود یک چنین تفاوتی وجود دارد.

از این که بگذریم افراد عاقل نیز در پرهیزکاری و تقوی داشتن متفاوت هستند و هر متقی را نمی توان الگوی خود قرار داد، بلکه آن تقوایی صحیح و مورد قبول است که بر اساس و پایه درستی باشد؛ مثلا ابوموسای اشعری برحسب ظاهر پیرمرد متقی و ظاهرالصلاحی بود که شاید هم به نظر خودش یک مقدس بود، در حالی که تقوای او بر اساس درستی نبود و حتی در مسائل مهم اعتقادی هم لنگ می‎زد و به ولی خدا حضرت امیرالمؤمنین (ع) خرده می‎گرفت و در برخی موارد هم علیه آن حضرت کارشکنی می‎کرد.

چنین افرادی نمی توانند الگوی تقوایی دیگران قرار گیرند، حضرت علی (ع) هم به همین دلیل برای یک فرد متقی ایده آل اوصافی را برشمرده که اولین آنها "ذی لب شغل التفکر قلبه" است؛ یعنی آن فرد دارای مغزی است که قلب خود را به تفکر مشغول کرده باشد. فکر کردن در آفاق و انفس از اهمیت خاصی برخوردار است. یک لحظه فکر کردن چه بسا مسیر زندگی انسان را تغییر می‎دهد و انسان را به انسانیت واقعی و سعادت می‎رساند. و آن متقی که دائم در اندیشه و تفکر است، تقوای او نیز بر اساس و پایه صحیحی استوار است.

نکته ظریف دیگری که در این جمله حضرت وجود دارد این است که حضرت "تفکر" را از باب تفعل که به معنای توغل در مبدأ است آورد تا بر تقوایی که از حقیقت و استحکام بیشتری برخوردار است دلالت داشته باشد؛ مثلا اگر گفتیم فلانی "تفقه" نموده به این معناست که او توغل در فقه کرده و در کنه فقه فرو رفته است. پس اینجا هم که می‎گوییم: "شغل التفکر قلبه" به این معناست

ناوبری کتاب