و با دیگر موجودات که حد و اندازه دارند و به اصطلاح دارای ماهیت هستند فرق میکند؛ وجودات متناهی به اندازه ای که وجود دارند علم و قدرت و حیات و... هم دارند، اما خدا چون هستی غیرمتناهی است صفات او هم غیرمتناهی میباشند، و همانند علم که عین ذات اوست صفات هم عین ذات او هستند.
شرح خطبه
"الحمد لله الذی بطن خفیات الامور، و دلت علیه اعلام الظهور، و امتنع علی عین البصیر"
(سپاس مخصوص خدایی است که به امور پنهانی داناست، و نشانه های ظاهر بر وجود او دلالت دارند، و در برابر چشم بینایان آشکار نمی شود.)
"بطن" هم لازم استعمال شده و هم متعدی؛ لازم آن به معنای چیز مخفی شده است، یعنی مخفی شد. اگر در مورد خداوند لغت "باطن" استعمال شود به این معناست که او از چشم مخفی است، آثار خداوند ظاهر است اما ذات خداوند از چشمها مخفی است. "بطن" به معنای متعدی مانند: "بطن الامر" یعنی امر مخفی را میداند، "بطن خفیات الامور" یعنی به باطن اشیاء مخفی نفوذ کرده است، خفیات امور را میداند و علم او به امور مخفی رسیده و همه چیز را میداند. ابن ابی الحدید شارح معتزلی معنای دیگری برای "بطن" آورده و میگوید "بطنت سر فلان" یعنی "اخفیته" سرش را مخفی کردم.شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 216 بنابراین تفسیر معنای جمله چنین میشود که: خداوند چیزهای مخفی را پنهان کرده است؛ ولی آنچه را اهل لغت گفته اند که یعنی "خداوند به امور مخفی هم آگاه است" بهتر است و با ظاهر کلام هم میسازد. پس معنای جمله این شد که: حمد و سپاس خداوندی را که امور مخفی را میداند