همان طور باقی است و پس از مردن در گرو آنها خواهد بود، او در عالم برزخ گرفتار آنهاست و در روز قیامت هم باید مجازات آنها را بکشد.
"موقنة بغیب انبائها"، "موقنة" از ماده "یقین" به معنای یقین کننده و یقین دارنده است، "انباء" جمع "نباء" به معنای اخبار است؛ یعنی این ارواح پس از خارج شدن از بدن به همه آن اخبار غیبی که در زمان حیات به آنها داده شده آگاه میشوند. معمولا در دوران زندگی انسانها نسبت به اخبار غیبی آن گونه ای که هست یقین ندارند و شک و تردیدهایی در وجود آنها هست، ولی پس از مردن کنه این اخبار برای آنها روشن میشود و هیچ جای تردیدی برای آنها باقی نمی ماند، مقصود حضرت هم از این جمله همین معناست.
"لاتستزاد من صالح عملها" تا قبل از خارج شدن روح از بدن اگر به فقرا کمک میکرد کار خیر و عمل صالحی بود، اگر بیمارستانی ساخته بود عمل صالحی بود، اگر دو رکعت نماز مستحبی خوانده بود عمل صالحی انجام داده بود، و بالاخره این اعمال صالح او باعث نجات او از عذاب قیامت میشد، اما حالا که روح از بدن خارج شده دیگر جای عمل خیر انجام دادن و اعمال صالح را زیاد کردن نیست؛ در این دنیا میتوانید به اعمال صالح خود اضافه کنید ولی همین که از این دنیا خارج شدید دیگر موقع حساب و جزای اعمال است. از این رو حضرت فرموده: "لاتستزاد من صالح عملها" از اعمال صالح طلب زیاده نمی شود؛ به این معنا که آنجا نمی گویند چرا مثلا نمازت را نخواندی ؟ بخوان تا به جهنمت نبریم، چرا مال مردم را خوردی ؟ مال آنها را پس بده تا رهایت کنیم، این طور نیست که از تو بخواهند عمل صالح انجام بدهی، بلکه میگویند: چرا مال مردم را خوردی، پس برو جهنم، چرا عبادت نکردی، پس بفرمایید جهنم و... .
"و لا تستعتب من سئ زللها" فعل این جمله اگر مجهول (لا تستعتب ) و یا معلوم (لا تستعتب ) خوانده شود صحیح است؛ اگر معلوم خوانده شود به این