صفحه ۳۰۳

که داشته به هلاکت می‎گراید؛ بلی این اندام زیبا، این بدن با آن طراوت و نشاط، با آن زور بازو، با خارج شدن روح به نابودی و نیستی سپرده می‎شود.

"و العظام نخرة بعد قوتها"، چه بلاهایی که بعد از مردن بر این بدن وارد می‎شود، سخت ترین چیزی که در بدن ما وجود دارد استخوان است، آنها هم سالم نمی مانند بالاخره می‎پوسند و نابود می‎شوند. "عظام" جمع "عظم" به معنای استخوان است؛ "عظام" عطف بر "اجساد" در جمله قبل است و اصل جمله "و صارت العظام نخرة" می‎باشد؛ این استخوانها بعد از آن استقامتی که داشت می‎پوسد و از بین می‎رود. به هرحال سرنوشت کل اجزای بدن انسان پس از خارج شدن روح و قرار گرفتن در قبر این است که بیان فرمودند. و اما سرنوشت روح پس از مردن:

سرانجام روح پس از مرگ

"و الارواح مرتهنة بثقل أعبائها، موقنة بغیب انبائها، لاتستزاد من صالح عملها، و لا تستعتب من سئ زللها"

(و جانها در گرو بار گران گناهان است، در حالی که به اخبار غیب یقین حاصل نموده، زیاد کردن اعمال نیک از او ساخته نیست، و از بدی و خطاهای او گذشت حاصل نمی شود.)

"و الارواح مرتهنة بثقل اعبائها"، این طور نیست که با او کاری نداشته باشند. جسم انسان پس از مرگ بر حسب ظاهر از بین می‎رود، ولی روح باقی است و تا قیامت در گرو اعمال و کردار نیک یا بد خویش است. فرموده اند: "و الارواح مرتهنة بثقل اعبائها" روح انسان پس از خارج شدن از بدن در گرو سنگینی بارهای بر دوش اوست. "اعباء" جمع "عب ء" به معنای حمل و بار است. "ثقل و ثقل" هر دو صحیح است و به معنای سنگینی بارهایی است که بر دوش آنهاست؛ مظالمی که بر دوش انسان است، انواع گناهانی است که انجام می‎دهد، اگر روزی یک گناه هم انجام دهد در سال سیصد و شصت گناه در نامه عمل او نوشته می‎شود، و اگر جبران نکند

ناوبری کتاب