که داشته به هلاکت میگراید؛ بلی این اندام زیبا، این بدن با آن طراوت و نشاط، با آن زور بازو، با خارج شدن روح به نابودی و نیستی سپرده میشود.
"و العظام نخرة بعد قوتها"، چه بلاهایی که بعد از مردن بر این بدن وارد میشود، سخت ترین چیزی که در بدن ما وجود دارد استخوان است، آنها هم سالم نمی مانند بالاخره میپوسند و نابود میشوند. "عظام" جمع "عظم" به معنای استخوان است؛ "عظام" عطف بر "اجساد" در جمله قبل است و اصل جمله "و صارت العظام نخرة" میباشد؛ این استخوانها بعد از آن استقامتی که داشت میپوسد و از بین میرود. به هرحال سرنوشت کل اجزای بدن انسان پس از خارج شدن روح و قرار گرفتن در قبر این است که بیان فرمودند. و اما سرنوشت روح پس از مردن:
سرانجام روح پس از مرگ
"و الارواح مرتهنة بثقل أعبائها، موقنة بغیب انبائها، لاتستزاد من صالح عملها، و لا تستعتب من سئ زللها"
(و جانها در گرو بار گران گناهان است، در حالی که به اخبار غیب یقین حاصل نموده، زیاد کردن اعمال نیک از او ساخته نیست، و از بدی و خطاهای او گذشت حاصل نمی شود.)
"و الارواح مرتهنة بثقل اعبائها"، این طور نیست که با او کاری نداشته باشند. جسم انسان پس از مرگ بر حسب ظاهر از بین میرود، ولی روح باقی است و تا قیامت در گرو اعمال و کردار نیک یا بد خویش است. فرموده اند: "و الارواح مرتهنة بثقل اعبائها" روح انسان پس از خارج شدن از بدن در گرو سنگینی بارهای بر دوش اوست. "اعباء" جمع "عب ء" به معنای حمل و بار است. "ثقل و ثقل" هر دو صحیح است و به معنای سنگینی بارهایی است که بر دوش آنهاست؛ مظالمی که بر دوش انسان است، انواع گناهانی است که انجام میدهد، اگر روزی یک گناه هم انجام دهد در سال سیصد و شصت گناه در نامه عمل او نوشته میشود، و اگر جبران نکند