صفحه ۲۹۹

است؛ مقصود از اضطراب همان وحشت هنگام مرگ و یا لرزیدن دست و پاست که در اواخر عمر به انسان دست می‎دهد؛ این رعشه خواهی نخواهی در هنگام پیری به انسان دست می‎دهد و علامت پیری است.

"و الم المضض، و غصص الجرض"، "الم" به معنای درد است، "مضض" به معنای غصه و فکر ناراحت کننده ای است که بر اثر ضعف اعصاب دائما بر انسان مستولی می‎شود. "غصص" جمع "غصة" به معنای گلوگیر شدن است، "جرض" به معنای آب دهان است؛ یعنی آنها بقای مدت را می‎خواهند در صورتی که درد و رنجهای دائمی و گلوگیر شدن آب دهان نزدیک است؛ خلاصه نزدیک است به جایی برسید که بر اثر پیری و ضعف اعصاب، رنجهای دائمی نصیب شود و قدرت فرو بردن آب دهان را هم نداشته باشید.

"و تلفت الاستغاثة بنصرة الحفدة و الاقرباء، و الاعزة و القرناء"، عبارت "مع قرب" در این جمله هم مقدر است که در اصل "و مع قرب تلفت الاستغاثة ..." بوده است. "تلفت" از "التفات" به معنای توجه است. وقتی که انسان پیر و فرتوت شده و ضعف و ناتوانی سراپای او را گرفته است، در انجام کارهای روزمره خود احتیاج به این و آن دارد و به این و آن هم توجه می‎کند و از آنها استغاثه می‎نماید؛ "حفدة" به معنای نوه ها و نتیجه هاست. "اقرباء" خویشاوندان نزدیک هستند. "اعزة" جمع "عزیز" به معنای دوستان نزدیک است. "قرناء" جمع "قرین" به معنای کسی است که با شما قرین است، "قرین" بر وزن فعیل و از ماده "قرن" به معنای هم ردیف است؛ قرین به کسانی گفته می‎شود که معمولا با او هستند؛ مانند همسر، همدرس، همکار، هم بحث، هم اطاق و... ؛ مقصود این است که با وجود این که التفات به خویشان و اقارب و دوستان برای استغاثه از آنها نزدیک است، در عین حال آنها طول مدت را طلب می‎کنند.

ناوبری کتاب