صفحه ۲۹۷

"انف الشباب" یعنی اول جوانی، "انف الاوان" یعنی اول زمان. "لم یعتبروا فی انف الاوان" اینها در اول زمان عبرت نگرفتند؛ آن وقتی که انسان جوان است و قدرت عبادت بیشتری دارد، آن وقتی که انسان سالم است و حوصله بیشتری برای انجام اعمال صالح دارد، بیشتر عمر خود را که سرمایه آخرت اوست به غفلت و بیهودگی و غرق شدن در ثروت و مقام دنیا می‎گذراند، و برای آخرت چیزی آماده نمی کند.

انتظارهای بیجا

"فهل ینتظر اهل بضاضة الشباب الا حوانی الهرم ؟ و اهل غضارة الصحة الا نوازل السقم ؟"

(آیا کسی که در عنفوان جوانی و توانایی است، انتظاری غیر از پیری و خمیدگی دارد؟ و آیا کسی که سالم و تندرست است، غیر از بیماریهای گوناگون انتظار دیگری دارد؟)

"بضاضة" بیشتر به پوست نسبت داده می‎شود و به معنای طراوت و لطافت پوست است، "بضاضة الشباب" یعنی طراوت و لطافت جوانی. در مقابل آن "حوانی" است، "حوانی" به معنای پیر شدن پوست و پرچین و چروک شدن آن است که در هنگام پیری برای انسان به وجود می‎آید. "هرم" به معنای پیری است. می‎فرمایند: آیا اهل طراوت و لطافت جوانی، غیر از پیری پوست را انتظار دارد؟

"و اهل غضارة الصحة الا نوازل السقم"، "غضارة" به معنای شادابی است، "غضارة الصحة" به معنای شادابی سلامت است؛ انسان در زمانی که از نعمت سلامتی برخوردار است شاداب و سرحال است. در مقابل "غضارة الصحة" عبارت "نوازل السقم" است. "نوازل" به معنای عوارض، و "نوازل السقم" به معنای عوارض بیماری است؛ وقتی انسان مریض و علیل باشد به عوارضی مانند: بی حوصلگی، ضعف و سستی اعصاب و افتادن در گوشه ای مبتلا می‎شود و آن نیرویی را که در حال سلامت داشته از دست می‎دهد.

ناوبری کتاب