به معنای روزی است، مقصود حضرت این است که خداوند به انسان نیروی تفکر و اندیشه ای داده که با آن بهره و روزی هر عضوی را طلب کند. اگر انسان فکر و اندیشه نداشت، نمی توانست از این اعضاء بهره برداری کند و در نتیجه میمرد، ولی چون دارای هوش و اندیشه است به فکر تهیه غذا، تهیه مسکن، تهیه لوازم زندگی، تهیه همسر، به وجود آوردن فرزند و... میافتد و به این وسیله از هر عضوی بهره خودش را میبرد و در نتیجه به زندگی خود ادامه داده و نسل بشر هم روی زمین باقی میماند. پس خدا به انسان اندیشه ای داده تا به وسیله آن روزی و بهره هر عضوی را طلب نماید.
"فی مجللات نعمه"، "مجللات" جمع "مجلل" به معنای عمومیت دهنده و تحت پوشش قرار دهنده است، "سحاب مجلل" به آن ابری گفته میشود که تمامی زمین را زیر پوشش خود قرار میدهد. این جمله با دو جمله بعد از باب اضافه صفت به موصوف است. "فی مجللات" جار و مجرور و متعلق است به فعل مقدر، و جمله حال است برای فاعل "جعل" و یا حال است برای ضمیر خطاب در "لکم"، و بنابر این ترکیب معنا چنین است: خدا قرار داد برای شما گوشها و... در حالتی که شما در پوشش نعمت های خداوند قرار دارید "و موجبات مننه" و در آن منتهای خدا که موجب شکر اوست هستید.
"و حواجز عافیته" و در حالی که خداوند عافیت و سلامتی برای انسانها قرار داده، و او را از موانع سلامتی دور کرده است. "حواجز" جمع "حاجزة" به معنای موانع است، این جمله چون از باب اضافه صفت به موصوف است در اصل عافیتهای مانعه بوده؛ یعنی عافیتهایی که مانع از خیلی ضررهاست. مقصود از این سه جمله (فی مجللات نعمه، و موجبات مننه، و حواجز عافیته) این است که میخواهد بفرماید: خداوند گوش، چشم، اعضاء و جوارح مختلف را در ردیف نعمت های فراگیر و نعمت هایی که موجب شکر است و سلامتی که مانع رسیدن