علم خدا به موجودات عالم
بعد از این که معلوم شد نسبت عالم وجود به خدا همچون نسبت تصورات نفس است به نفس مجرد و همان گونه که اگر نفس انسان اراده کند کوه طلا ایجاد میشود اگر خدا هم اراده کند ایجاد میشود، حال مطلب دیگری هست و آن این است که چون عالم به توجه خدا موجود میشود، پس در عین حال که عالم معلول حق تعالی است عین علم حق هم هست، و به تعبیر فلاسفه "صفحات الاعیان عندالله کصفحات الاذهان عندنا" هر صفحه ای از موجودات جهان هستی نزد خدا مانند همان مخلوق ذهن نزد ماست؛ همان گونه که معلول ذهن شماست معلوم شما هم هست و به تمام جوانبش علم دارید و حاضر پیش شماست، تمام این عالم عین حضور نزد حق سبحانه و تعالی است؛ و حقیقت علم، حضور معلوم است نزد عالم.
علم حضوری و علم حصولی
این که خدا علم دارد، علمش یک چیز اضافه بر معلومش نیست بلکه ذات معلوم نزد او حاضر است، مانند حضور صورت کوه طلا در ذهن شما، و به این علم اصطلاحا علم حضوری گفته میشود؛ در برابرش علم حصولی است و آن علمی است که صورت اشیاء برای انسان حاصل میشود نه خود اشیاء؛ مثلا علم من به این ساعت علم حصولی است، زیرا خود این ساعت پیش نفس من حاضر نبوده و حاضر نیست، بلکه صورتی از این ساعت از طریق چشم وارد سلسله اعصاب میشود و به واسطه نرونها به مغز میرسد، آنگاه علم به این ساعت پیدا میکنم، که به این علم علم حصولی گفته میشود، یعنی علمی که از راه وسائط و ابزار برای من حاصل شده و صورت معلوم نزد ذهن من حاضر شده نه خود آن، ولی علم من به خود صورت ذهنی علم حضوری است.