برطرف شود؛ یک احتمال هم این که به معنای "بعد" باشد، "لتجلو بعد عشاها" یعنی تا این که جلوه پیدا کند و روشن شود بعد از آن که کور بوده است.
"اشلاء" جمع "شلو" به معنای "عضو" است. "و اشلاء جامعة لاعضائها" و این اعضای ظاهری دربرگیرنده است اعضای باطنی را؛ این دست ظاهری نیروی دست باطنی است، پای ظاهری نیروی پای باطنی است، چشم و گوش ظاهری نیروی چشم و گوش باطنی هستند، آن اعضای باطنی که ملاک انسانیت است و انسانیت انسان به آنهاست و... "جامعة لاعضائها" این اعضای ظاهری دربرگیرنده قوت و نیروی اعضای باطنی هستند؛ گوش باطنی از راه همین گوش ظاهری، و چشم باطنی از راه چشم ظاهری درک میکنند، و همین طور همه اعضای بدن.
"ملائمة لاحنائها"، "ملائم" به معنای مناسب، و "احناء" جمع "حنو" هم به معنای جوانب و اطراف آمده و هم به معنای کجی و خمیدگی. مقصود از این عبارت این است که بعضی از اعضای انسان کج و خمیده است، مانند استخوانهای دنده ها و بسیاری از استخوانهای دیگر، و بعضی دیگر مستقیم است مانند استخوانهای دست و پاها؛ حال میفرماید: این اعضایی که مستقیم و راست است ملایم و مناسب با اعضایی است که کج و خمیده است. از طرف دیگر اعضای بدن هم نسبت به یکدیگر مناسب هستند؛ چشم و گوش و سر همه با هم کمال مناسبت را دارند، چشم انسان در جای مناسب است، دهانش در جای مخصوص قرار گرفته و با دستهایش مناسبت کامل دارد، و مثلا اگر دهان در پشت سر بود با دستها مناسبت نداشت و غذا خوردن و مسواک زدن و... مشکل بود، خدا دستها را در مناسب ترین جاهای بدن قرار داده که قادر به رفع نیاز از هر جای بدن هست، خلاصه ترکیب اعضای بدن نسبت به هم مناسب است، از این جهت هم حضرت فرموده اند: "فی ترکیب صورها" در حالی که این صورتها، این جسمها و این اعضای متناسب با هم ترکیب پیدا کرده اند "و مدد عمرها" و در تمام مدت عمرشان