"فأسرع طالبا، و نجا هاربا، فافاد ذخیرة ، و اطاب سریرة ، و عمر معادا، و استظهر زادا لیوم رحیله، و وجه سبیله، و حال حاجته، و موطن فاقته، و قدم امامه لدار مقامه"
(پس شتابان جوینده حق گردید، و رستگار شد در حالتی که گریزان بود، و ذخیره به دست آورد، و باطن خود پاک گردانید، و معاد را آباد کرد، و با توشه برای روز کوچ و راه خود و هنگام نیازمندی و جای تنگدستی پشت خود را قوی نمود، و برای جایگاه همیشگی آن توشه را پیش فرستاد.)
اوصافی که در این جمله ها ذکر شده بر حسب ظاهر اوصاف همان کسی (من ) است که حضرت در جمله های مفعول مطلق نوعی به آن اشاره میفرمود؛ اینجا که میفرمایند: "فاسرع طالبا، و نجا هاربا، فافاد ذخیرة و..." یعنی همان کسی که "سمع فخشع، و اقترف فاعترف و..." وقتی میشنید خشیت پیدا میکرد، و وقتی گناه میکرد اعتراف به گناه خود مینمود و...، این کس "فاسرع طالبا" سرعت پیدا میکند در حالی که طلب کننده حق است، در طلب حق سرعت پیدا میکند؛ "و نجا هاربا" و از جهنم و دنیا نجات پیدا کرده در حالی که به طرف حق و حقیقت فرار کرده است؛ "فافاد ذخیرة" پس برای آخرت خود فایده ای را ذخیره نموده است؛ "و اطاب سریرة" و باطن خود را نیکو کرده است، و اندرون خود را از هر حقه و حیله ای پاک کرده است؛ "و عمر معادا"، "عمر" از ماده "تعمیر" است، یعنی آخرت خود را تعمیر و آباد کرده است؛ تعمیر کردن آخرت و معاد به این است که انسان واجبات الهی را انجام دهد و از محرمات پرهیز کند و خلاصه به وظایف شرعی خود عمل نماید.
"و استظهر زادا لیوم رحیله"؛ در این جمله یک تشبیه است؛ به این معنا که حضرت امیر(ع) مسافرت آخرت را به مسافرت دنیا تشبیه فرموده؛ در مسافرتها این طور بوده که مردم مخارج سفر خود را که به صورت آذوقه و خشکبار بوده روی شتر، اسب و یا الاغ خود میبسته و همراه خود میبرده اند، و از این بستن آذوقه