صفحه ۲۷۵

تا رضایتشان به دست آید. "مستعتب" از ماده "عتبی" به معنای رضایت است، "مهل المستعتب" یک مثل است و برای جلب رضایت کسی است که رضایت قلبی او مطلوب است. مقصود حضرت از آوردن این جمله این است که بگوید: خدا آنقدر به آنها مهلت داده بود که رضایتشان به دست آید.

"و کشف عنهم سدف الریب"، "سدف" جمع "سدفة" به معنای ظلمت و تاریکی است، "ریب" جمع "ریبة" به معنای شک و تردید است، کسی که در شک و تردید است در حقیقت در ظلمت و تاریکی است، بنابراین "کشف عنهم سدف الریب" یعنی خدا از این افراد ظلمت و تاریکی شک و تردیدها را برداشته است؛ با فرستادن پیامبران و هادیان به حق، و فرستادن کتاب و دلیلهای واضح، راه را به آنها نشان داد و شک و تردید را از آنها گرفت.

"و خلوا لمضمار الجیاد، و رویة الارتیاد، و اناة المقتبس المرتاد، فی مدة الاجل، و مضطرب المهل"

(برای آماده شدن به حال خود گذاشته شدند مانند آماده شدن اسبها برای میدان مسابقه؛ و برای فکر و اندیشه در به دست آوردن حق، و برای شتاب نکردن در فراگرفتن نور علم در مدت زندگانی تا رسیدن اجل به آنها فرصت داده شده است.)

"و خلوا لمضمار الجیاد" و رها شدند برای مضمار اسبها. در این جمله یک تشبیه است؛ "مضمار" از "تضمیر" است، اسبی را که برای میدان مسابقه تربیت می‎کردند به این ترتیب بوده که اول مدتی به آن علوفه فراوان می‎دادند تا خوب چاق شود و بعد کم کم آن را می‎تازاندند تا آن چاقی بدن اسب کم و استخوانش محکم شود و خیلی در دویدن چالاک شود، عرب به این کار "تضمیر" می‎گوید و "مضمار الجیاد" هم به همین معناست؛ یعنی لاغر کردن اسب برای میدان مسابقه. حالا حضرت هم در این جمله خود فرموده اند: "خلوا لمضمار الجیاد" این مردم رها شدند برای لاغر کردن اسبها؛ خوب اسبی که در میان نبوده پس این جمله کنایه از آمادگی و

ناوبری کتاب