وجود زید با وجود عمرو و دیگران و با وجود اشیاء و موجودات دیگر و با وجود حق تعالی یکی است و همه این وجودات یک حقیقت و یک سنخ میباشند منتها وجودات غیر از خدا همه محدودند، ولی وجود خدا حد و اندازه ندارد و او حقیقت هستی غیرمتناهی است؛ درست مثل نوری که در خورشید و در چراغهای دیگر است، همه این نورها یک حقیقت اند ولی دارای حد و اندازه هستند؛ اگر موجودی را فرض کنیم که فقط نور است و پایان و حد و اندازه ای ندارد، آن وقت آن چیز میشود حقیقت نور. در مورد بحث ما نیز هستی در ذات خدا حد و اندازه و پایان ندارد، از این رو هستی غیرمتناهی منحصر است به ذات لایزال حق تعالی، و هستی های دیگر هر کدام دارای حد خاصی هستند که ماهیت آنها از همین حد و اندازه آنها گرفته شده است. پس وجود خدا چون محدود نیست ماهیت ندارد و هستی محض و واقعیت محض است، و وجودات دیگر محدود میباشند و از حد هر یک از آنها ماهیت خاص انتزاع میشود.
عالم وجود پرتو هستی غیرمتناهی خدا
به این نتیجه رسیدیم که مفهوم وجود و هستی مفهوم واحد است و مرتبه کاملش ذات باری تعالی است؛ برای نزدیکی به ذهن، حقیقت وجود را به حقیقت نور تشبیه کردیم؛ اینک میگوییم همان طوری که وقتی خورشید میتابد نورهایی که از آن در عالم پخش میشود چه قوی و چه ضعیف همه پرتو نور خورشید میباشند، وجودات دیگر عالم وجود هم پرتو وجود غیرمتناهی هستند، با این فرق که خورشید در نور دادن از خود اراده ای ندارد ولی خداوند اراده دارد و به اراده او این جلوه ها موجود شده است، به تعبیر دیگر همه عالم جلوه حق است و به گفته فلاسفه نسبت موجودات این عالم به خدا مثل نسبت سایه انسان است نسبت به انسان، نه نسبت قطره به دریا؛ یعنی وقتی دستمان را به دریا بزنیم به همان مقدار