به معنای "تفضل" است.
"و کاشف کل عظیمة و ازل" و آن خدایی که برطرف کننده هر مصیبت و هر شدتی است؛ "عظیمة" به مصیبت بزرگ گفته میشود، "ازل" به معنای شدت است، "کاشف" از ماده "کشف" به معنای کشف کننده و برطرف کننده است.
خلاصه این شد که: همه حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که به وسیله قدرت و قوت خود علو و بلندی دارد و به وسیله تفضل و لطف و کرم خود به همه بندگان خود نزدیک است، او بخشنده هر نعمتی و کاشف و برطرف کننده هر مصیبت بزرگ و هر شدت و ناراحتی است.
"احمده علی عواطف کرمه، و سوابغ نعمه، و اومن به اولا بادیا، و استهدیه قریبا هادیا، و استعینه قادرا قاهرا، و اتوکل علیه کافیا ناصرا"
(او را بر عواطف کریمانه و نعمت های گسترده اش سپاس میگزارم، و به او ایمان میآورم که اول و هویداست، و از او هدایت میطلبم که نزدیک و راهنماست، و از او یاری میجویم که توانا و غالب است، و بر او توکل میکنم که کافی و یاور است.)
"عواطف" جمع "عاطفة" به معنای عنایت و توجه است، اگر گفتند فلانی عاطفه ندارد یعنی سرش توی لاک خود است و به کسی کار ندارد و همیشه در فکر خودش میباشد، خدا این چنین نیست و توجهش به همه هست؛ از این رو میفرماید: خداوند را بر آن عواطف کرمش که فراگیر است حمد و سپاس میکنم. در این جمله اضافه صفت به موصوف است؛ یعنی کرمهایی که متوجه افراد است.
"و سوابغ نعمه" در این جمله هم اضافه صفت به موصوف به کار رفته است. "سوابغ" جمع "سابغة" به معنای تمام و کمال است، "نعم" جمع "نعمت" است؛ یعنی خدا را بر آن نعمت های تمام و کاملش حمد و سپاس مینمایم.
"و اومن به اولا بادیا"، "اومن" متکلم وحده از فعل مضارع باب افعال از ماده "أمن" است که در اصل "أمن" بوده، یعنی و ایمان میآورم به خداوندی که