مردم بدانند که باید هر کاری را از مسیر طبیعی آن شروع کنند و با توکل به خدا و استمداد از او آن را به پایان برسانند، حال یا پیروز میشوند و یا شکست میخورند، به هرحال مردم را از آموختن علم نجومی که انسان را منحرف کند جلوگیری فرموده و آنگاه فرمود:
"الا ما یهتدی به فی بر او بحر" مگر آن مقدار از علم ستاره شناسی که شما را در بیابان و دریا راهنمایی و هدایت کند. البته این هدایت در بر و بحر از باب مثال است، وگرنه ما قبله را به وسیله ستاره جدی میشناسیم و این امر را خود ائمه (ع) برای ما گفته اند، خسوف و کسوف را با حرکات منظم ستارگان به دست میآورند، در شب کاروانها به وسیله ستاره راه را میپیموده اند، و در دریا کشتی ها قبل از این که علم پیشرفت کند و قطب نما و این وسایل مدرن ساخته شود به وسیله همین ستارگان هدایت میشده و به مقصد میرسیده اند، و این علم معروف به علم هیئت است نه نجوم.
و بالاخره آنچه معلول طبیعی حرکات کواکب و آثار طبیعی نقل و انتقالات و اوضاع آنها میباشد، شناختن و دانستن آنها مانعی ندارد؛ بلکه بسا در نظام زندگی لازم و ضروری باشد. ولی آنچه نتیجه اعتقاد به تأثیر افلاک و کواکب در سرنوشت انسانها و سعادت و شقاوت و همه شئون آنان بوده مربوط به علم نجوم است و تعلم آنها مورد نهی واقع شده، و این علم است که مستلزم غیب گویی هایی است که کاهنین داشتند، و لذا حضرت میفرمایند:
همانندی منجم و کافر
"فانها تدعو الی الکهانة ، و المنجم کالکاهن، و الکاهن کالساحر، و الساحر کالکافر، و الکافر فی النار، سیروا علی اسم الله"
(زیرا نتیجه آموختن نجوم کهانت و غیب گویی است، و منجم مانند کاهن است، کاهن مانند ساحر است، ساحر مانند کافر و کافر در آتش جهنم است؛ به نام خدا حرکت نمایید.)