اشکال سومی که به تو وارد است این است که هر کس تو را تصدیق کند و معتقد شود صد در صد درست میگویی، باید به جای حمد و سپاس خدا، منجم را حمد کند و شکر منجم را به جای آورد، به جای این که بگوید شکر خدا را که ما را به هدف رساند، باید بگوید شکر و سپاس منجم را که ما را به هدف رساند.
"تبتغی" از "ابتغاء" به معنای طلب کردن است. "تبتغی فی قولک" یعنی تو با این سخنت طلب میکنی "للعامل بامرک" از آن کسی که به حرفت توجه کرده "ان یولیک الحمد دون ربه" تا به جای شکرگزاری از خدا تو را ولی حمد و سزاوار حمد قرار دهد؛ "لانک بزعمک انت هدیته الی الساعة التی نال فیها النفع و امن الضر" برای این که تو گمان داری او را به رسیدن به نفع و دوری از ضرر کمک کرده ای و همه کاره هم تو بوده ای نه خدا.
منع از آموزش ستاره شناسی
"ثم اقبل (ع) علی الناس فقال: ایها الناس، ایاکم و تعلم النجوم، الا ما یهتدی به فی بر او بحر"
(سپس رو به مردم کرد و فرمود: ای مردم از آموختن علم نجوم بپرهیزید مگر به قدری که در بیابانها و یا دریا با آن هدایت شوید.)
بعد از آن که حضرت آن جملات را با منجم به پایان رساند رو به حاضرین کرده و فرمود: "ایها الناس ایاکم و تعلم النجوم" ای مردم خویش را از آموختن علم نجوم دور بدارید. وقتی حضرت مشاهده کردند که عفیف بن قیس در یک چنین موقعیتی که عازم یک جنگ سرنوشت ساز هستند آمده و چنین ادعایی دارد، خواستند بفهمانند که به طور کلی نباید این گونه مطالب در زندگی مطرح شود، از این رو به نهی کلی آن پرداخته و مردم را از آموختن علم نجوم در آن حدی که او مدعی آن بود برحذر میدارند.