تو اعتماد شود، پس یعنی تو هم میدانی که فردا چه به سر افراد میآید، آن وقت این با گفته قرآن درست درنمی آید. بنابراین هر که تو را تصدیق کند قرآن را تکذیب کرده است.
قرآن شریف در جای دیگر گفته است: (قل لایعلم من فی السماوات و الارض الغیب الا الله)سوره نمل، آیه 65 هیچ یک از کسانی که در آسمان و زمین هستند بجز خدا علم غیب نمی داند. این آیه علوم غیبی را مخصوص خدا دانسته در حالی که تو مدعی هستی میدانی اگر ما در این ساعت سفر کنیم به پیروزی نمی رسیم و این خلاف قرآن است.
"و استغنی عن الاعانة بالله فی نیل المحبوب و دفع المکروه"، مشکل دیگری که پیش میآید این است که اگر علم تو صد در صد است، لازمه اش این است که ما در رسیدن به خواسته ها و دوری از ناملایمات نیازی به کمک خواستن از خدا نداشته باشیم و به جای کمک گرفتن از خدا باید برویم نزد منجم، در صورتی که ما موظفیم هر کار را با توکل به خدا شروع کنیم و در شدائد روزگار هم از خدا مدد بگیریم.
در نهج البلاغه عبده "الاعانة" است ولی بیشتر نسخه ها "الاستعانة" دارد که از باب استفعال میباشد و به معنای طلب یاری خواستن است.
"و تبتغی فی قولک للعامل بامرک ان یولیک الحمد دون ربه؛ لا نک - بزعمک انت - هدیته الی الساعة التی نال فیها النفع و امن الضر"
(و خواسته تو در گفتارت آن است که هر کس به فرمان تو رفتار کند باید به جای حمد خدا تو را حمد و ستایش کند؛ زیرا تو گمان داری او را به ساعتی راهنمایی کرده ای که در آن سود برده و از زیان ایمن گشته است.)