(شما میدانید که من برای خلافت از هر کسی شایسته تر و سزاوارترم، و سوگند به خدا که خلافت را رها میکنم مادامی که امور مسلمانان منظم باشد و به غیر من ظلم نشود.)
حضرت پس از آن که سخن عبدالرحمن را شنید و متوجه شد که اگر بخواهد از حق خود دفاع کند مخالف دستگاه قلمداد شده و به فرمان عمر محکوم به مرگ است، لب به کلمات این خطبه باز کرد و فرمود: "لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری" همه میدانید که من سزاوارتر از دیگران به امر خلافت هستم، در عین حال "و والله لاسلمن" به خدا سوگند که من تسلیم خواهم بود "ما سلمت امور المسلمین" مادامی که امور مسلمانان سالم بماند، مقصود این که تا آنجایی همراه هستم که امور مسلمانان سالم باشد ولی اگر به آنها تعدی شد دیگر کاری ندارم و با شما نیستم.
"و لم یکن فیها جور الا علی خاصة" و ظلم به خود را میپذیرم تا آن موقع که به مردم ظلم و ستم نشود. این که علی (ع) با آن همه علم، تقوی و پاکدامنی و با آن همه مجاهدات و مبارزات خانه نشین شود ظلم است و حضرت این ظلم را تا وقتی که به مردم ظلم و تعدی نشود میپذیرد.
"التماسا لا جر ذلک و فضله، و زهدا فیما تنافستموه من زخرفه و زبرجه"
(برای درک اجر و ثواب این گذشت، و برای بی رغبتی در زیور و زینت دنیا که شما به آن شایق هستید.)
همین که انسانی محق باشد و نگذارند به حق خود برسد و برای آن صبر کند، پیش خدا اجر و ثواب دارد؛ چنین شخصی مظلوم است و خدا اجر مظلومیت را به او میدهد. میفرمایند: این که ظلم بر خودم را میپذیرم "التماسا لاجر ذلک و فضله" برای رسیدن به اجر و پاداش این مظلومیت و فضل آن است، و علت دیگر پذیرفتن این ظلم "زهدا فیما تنافستموه" این است که من نسبت به آنچه شما در آن دعوا و نزاع دارید بی رغبتم.
"تنافس" به معنای "تراغب" است؛ یعنی کشمکش بین چند نفر در چیزی