به لیسیدن سگ بینی خود را تشبیه فرموده و این مبالغه در کوتاهی مدت حکومت اوست؛ وقتی گفتند ریاست او به قدری است که یک سگ بینی خود را لیس بزند، به این معناست که طول مدت حکومت او خیلی کم است.
میدانید که مروان پس از آزادی از اسارت لشگر حضرت امیر(ع) در جنگ جمل به معاویه پیوست و یکی از مشاوران معاویه بود، او پس از شهادت حضرت امیر(ع) از طرف معاویه حاکم مکه و مدینه بود، و توسط معاویه عزل شد و مجددا در دربار معاویه بود، پس از مرگ معاویه در دربار یزید و از مشاوران یزید بود، پس از یزید معاویة بن یزید را حاکم کردند و او با پدرش مخالف بود و زود مرد و شاید او را کشتند، بعد اوضاع درهم و برهم شد، عده ای دنبال عبدالله بن زبیر بودند که او را خلیفه قرار دهند، عده ای دنبال ابن زیاد بودند، عده دیگری هم مروان را نامزد کردند، تا بالاخره مروان را که آن روز حدود شصت و پنج سال سن داشت انتخاب کردند که پس از نه ماه حاکمیت مرد و به درک واصل شد.
"و هو ابوالاکبش الاربعة" این مروان پدر چهار قوچ است. "اکبش" جمع "کبش" به معنای قوچ و کنایه از جوان شجاع است. بعد از مروان پسرش عبدالملک خلیفه شد و سه پسر دیگر مروان هم به نامهای: عبدالعزیز، بشر و محمد بودند که هر یک بنا به گفته ابن ابی الحدید به ترتیب حاکمان مصر، عراق و جزیره شدند. بعضی دیگر گفته اند: منظور از این چهار نفر نوه های مروان هستند، یعنی چهار پسر عبدالملک به نامهای: ولید، سلیمان، یزید و هشام، که همه آنها خلیفه شده اند؛ این در صورتی است که "ابوالاکبش الاربعة" را به "پدر چهار خلیفه" معنا کنیم.شرح ابن ابی الحدید، ج 6، ص 147؛ و منهاج البراعة، ج 5، ص 220؛ و شرح ابن میثم، ج 2، ص 205
"و ستلقی الامة منه و من ولده یوما احمر" و زود باشد که ملاقات کند امت از