صفحه ۱۹۹

مروان حکم هم جزو نیروهای آنها بود، و وقتی که حضرت امیر(ع) در جنگ بصره پیروز شد مروان و عبدالله بن زبیر و عایشه و تعداد دیگری در یک خانه مخفی شده بودند و در واقع اسیر شده بودند، مروان وقتی متوجه شد جانش در خطر است متوسل به امام حسن و امام حسین (ع) شد که نزد پدرشان شفاعت او را بکنند. مرحوم سید در ابتدای این خطبه چنین آورده است:

اسارت مروان در جنگ جمل

"قالوا: اخذ مروان بن الحکم اسیرا یوم الجمل" مروان بن حکم در جنگ جمل به عنوان اسیر گرفته شد؛ یعنی پس از آن که لشکر عایشه شکست خورد مروان اسیر شد "فاستشفع الحسن و الحسین (ع) الی امیرالمؤمنین (ع)" او از امام حسن و امام حسین (ع) طلب کرد شفاعت نزد پدرشان حضرت امیرالمؤمنین (ع) را، "فکلماه فیه" امام حسن و امام حسین (ع) در این مورد با پدرشان صحبت کردند؛ "فخلی سبیله" حضرت شفاعت آنان را پذیرفت و او را آزاد کرد.

این یک درسی است از حضرت امیر(ع) برای ما که پیروان او هستیم، با وجودی که مروان یکی از شیطانهای این جنگ بود و در شیطنت سرآمد بود، ولی وقتی جنگ تمام شد و پیروزی نصیب آن حضرت گردید و تعدادی از سران جنگ کشته شدند، حضرت با باقیمانده افراد شکست خورده کاری نداشت و دنبال انتقام جویی نبود و آنها را آزاد کرد.

چرا از مروان بیعت گرفته نشد؟

به هرحال وقتی حضرت شفاعت حسنین (ع) را پذیرفتند و او را آزاد کردند "فقالا له: یبایعک یا امیرالمؤمنین" امام حسن و امام حسین (ع) به حضرت گفتند: او اسیر بود حال که می‎خواهید او را آزاد کنید حداقل از او بیعت بگیرید "فقال (ع)" حضرت در جواب سخن حسنین (ع) این خطبه را ایراد کرده و فرمود:

ناوبری کتاب