هر یک از پیامبران که آمدند یک اساسی را پایه گذاری کردند، حضرت موسی (ع) یک دینی را آورد و پایه گذاری کرد، حضرت عیسی (ع) هم همین طور، تا این که نوبت به حضرت محمد(ص) رسید و او هم اساس اسلام را پایه گذاری کرد، حالا
حضرت امیر(ع) میگوید: خدایا این بنای پیغمبراسلام و این پایگاهی را که تأسیس کرده است بالا ببر و به آن تفوق بده. "اعل علی بناء البانین بنأه" بالا ببر بر بناهای دیگران بنای او را.
حضرت امیر(ع) دین و اسلام را به ساختمانی تشبیه فرموده و پیغمبراکرم (ص) را هم بنا کننده آن معرفی کرده است و در این جمله از خدا خواسته است که به این بنای رسول خدا استحکام و علو و برتری دهد.
بعد فرموده: "و اکرم لدیک منزلته" خدایا مقام و منزلت او را نزد خودت بالا ببر و او را بزرگ بدار. "و اتمم له نوره"، این جمله مربوط به دنیای خاتم الانبیاء(ص) است، میخواهند بگویند: خدایا این نوری که در دنیا به پیغمبر داده ای و با آن جهان را روشن کرده کامل بگردان، به این معنا که دین او را کامل و جهانی کن؛ حضرت حجة بن الحسن (ع) را بفرست تا به این نور برتری دهد.
"و اجزه من ابتعاثک له مقبول الشهادة"، "ابتعاث" است نه "انبعاث"، این دو لغت در این دو باب (افتعال و انفعال) دو معنا میدهند: "انبعاث" به معنای منبعث شدن است در صورتی که "ابتعاث" به معنای مبعوث شدن و برانگیخته شدن از ناحیه غیر است، خدا او را برانگیخته است نه این که خود برانگیخته شده است. میفرماید: قبول شهادت را پاداش پیغمبری او قرار ده.
"و مرضی المقالة" و باز پاداش او را قبولی شفاعتش قرار ده. اگر "مرضی المقال" باشد یعنی گفتارش مورد قبول باشد، شفاعتی که میکند مورد قبول تو واقع شود. "ذا منطق عدل" یعنی در حالی که او صاحب منطق عدل و منطق درست است. "و خطة فصل"، این عبارت را دو جور خوانده اند: یکی "و خطبة فصل" و دیگری