که تدبیر امور دنیا خدا را خسته کرده باشد.
"و لا وقف به عجز عما خلق"، این جمله بالاتر از دو جمله قبل است، در دو جمله قبل گفتیم: خدا نه از کار عملی نسبت به مخلوقین خسته شده و نه از کار فکری و تدبیر امور آنها، ولی در این جمله فرموده اند: او با این خلقت بزرگ و عجیبی که کرده است از کار افتاده هم نشده. یک معمار یا یک بنا که اکثر عمر خود را به کارهای پرزحمت میگذراند، در اواخر عمر خود از کار افتاده میشود. حضرت فرموده اند: و خدا این چنین نیست که خلقت عالم و کارهای دنیا او را خسته و از کار افتاده کرده باشد.
"و لا ولجت علیه شبهة فیما قضی و قدر"، "ولجت" از ماده "ولوج" به معنای وارد شدن و داخل شدن است؛ یعنی در مورد قضا و قدری که نسبت به جهان هستی قرار داده بر او شبهه ای داخل نشده و بر همان اصل ثابت و استوار است.
"بل قضاء متقن، و علم محکم، و امر مبرم، المأمول مع النقم، و المرجو من النعم (و المرهوب مع النعم )"
(بلکه حکم او استوار، و علمش پایدار، و امرش ثابت و برقرار است، بندگان او با وجود عقوبت ها و خشم های او به او امیدوارند، و با وجود نعمت ها نیز به او امیدوار یا از او بیمناکند.)
"بل قضاء متقن" بلکه قضا و قدر خدا خیلی محکم و استوار است و علم خدا نسبت به نظام جهان دارای احکام و اتقان است. "و امر مبرم"، احتمال دارد کلمه "امر" در این جمله به معنای تدبیر باشد؛ یعنی تدبیر خدا نسبت به نظام جهان خلقت ثابت و محکم است. "المأمول مع النقم"، "نقم" جمع "نقمت" است، هر جا نقمت و نگرانی باشد خدا مورد آرزوی مردم است، هرگاه غم و اندوه و بلا به مردم روی آورد به خدا روی میآورند و او مورد توجه مردم است. "و المرجو من النعم" و خداوند مورد توجه و امید مردم است از ناحیه نعمت ها.
این جمله متن نهج البلاغه عبده است که نزد ماست، ولی نوعا