او بایستد؛ مانند شاهی که در مقابل شاه دیگر میایستد. اینجا حضرت فرموده اند: و نه برای این که در مقابل یک مثل قوی جهنده از آنها کمک بگیرد. پس این طور نیست که موجودات را خلق کرده باشد تا از آنها کمک بگیرد و یک همتای مثاور یعنی کودتاگر را دفع کند. "مثاور" از "ثورة" به معنای جهنده کودتاگر است.
"و لا شریک مکابر و لا ضد منافر"، در اینجا "مکاثر" هم نقل شده و هر دو صحیح است؛ اگر "مکابر" باشد از ماده کبر و بزرگی طلبی است، و اگر "مکاثر" باشد از ماده کثرت و از باب مغالبه است. و "منافر" به معنای خودخواه غلبه خواه است. فرموده اند: خداوند مخلوقات را برای کمک در برابر بزرگی طلبی شریک و غلبه خواهی ضد خود نیافریده است.
"ولکن خلائق مربوبون، و عباد داخرون، لم یحلل فی الاشیاء فیقال هو فیها کائن، و لم یناء عنها فیقال هو منها بائن"
(ولکن هر آنچه آفریده شده پرورش یافتگان و بندگان خوار و ذلیل هستند، او در چیزها حلول نکرده تا گفته شود در آنهاست، و از آنها دور نگشته تا گفته شود از آنها جداست.)
"خلائق" جمع "خلیقة" فعیل به معنای مفعول است. "مربوبون" اسم مفعول است و به معنای تربیت یافتگان میآید، ولی در این عبارت به معنای مملوک است؛ میفرماید: "ولکن خلائق مربوبون" لیکن این خلایق همگی مملوک پروردگارند. "و عباد داخرون" و همگی اینها بندگان ذلیل و در مقابل او رام هستند.
چگونگی ارتباط خدا با آفریده ها
"لم یحلل فی الاشیاء فیقال هو فیها کائن" خدا این طور نیست که داخل موجودات شود، و مانند آب که داخل اشیاء نفوذ میکند در جوف چیزها داخل شود. اگر این طور بود آن وقت گفته میشد: خدا در درون موجودات و در جوف آنهاست. پس خدا در چیزها حلول نکرده تا گفته شود خدا درون