خداوند ظاهر است، یعنی او بر نظام وجود احاطه و غلبه و سلطه دارد.
معنای دیگر ظهور نسبت به ذات لایزال خدا این است که اگر کسی با چشم بصیرت نگاه کند، متوجه میشود که این نظام وجود عین احتیاج و فقر است، و وقتی عین احتیاج و فقر شد پس وابسته به قدرت مطلقه است. و با نگاه دیگر، به طور کلی نظام وجود معنای حرفی و وابستگی صرف است و قابل ملاحظه استقلالی نیست؛ به این معنا که معنای حرفی وقتی قابل توجه و قابل ملاحظه است که به تبع معنای اسمی ملاحظه شود. پس آن چیزی که اول از نظام وجود به ذهن شما میآمد هستی مستقل بود، در صورتی که هستی مستقل ذات باری تعالی است و هستی های دیگر همه به او وابسته اند.
حضرت اباعبدالله الحسین (ع) به خداوند عرض میکنند: "کیف یستدل علیک بما هو فی وجوده مفتقر الیک، أیکون لغیرک من الظهور ما لیس لک حتی یکون هو المظهر لک"دعای حضرت در روز عرفه چگونه میتوان بر وجود تو به چیزی استدلال نمود که در وجودش به تو احتیاج دارد؟ آیا برای موجودی غیر از تو ظهوری که در تو نباشد وجود دارد تا او مظهر تو باشد؟ معنای کلام حضرت این است که: به طور کلی ظاهر همان چیزی است که ذاتش مستقل است، و آن ذات لایزال خداست.
پس یک معنای ظهور یعنی غلبه و احاطه؛ و معنای دیگرش وضوح و روشنی است به گونه ای که هیچ چیز دیگر در برابر او وضوح و روشنی ندارد.
در قرآن شریف آمده است: (أفی الله شک فاطر السماوات و الارض)سوره ابراهیم، آیه 10 آیا در خدایی که خالق آسمانها و زمین است شک و تردید میکنید؟ یعنی از بس ظاهر است جای هیچ شک و تردید نیست.