زمان مقیاس حرکت است، هر چیزی وسیله سنجش دارد و وسیله سنجش حرکت زمان است. حرکت هم عبارت از نحوه وجود ماده است. ماده چون متدرج الوجود است، از این حرکت و تدرج زمان انتزاع میشود. پس ماده و حرکت و زمان هماهنگ هستند؛ ماده موضوع حرکت است، و حرکت وصف ماده است، و زمان هم مقدار حرکت است؛ لذا اگر یک موجود مجردی یافت شود، چون فوق عالم ماده است نه حرکت در آن راه دارد و نه زمان.
روی این حساب نسبت به خداوند که وجود مجرد است نمی توان گفت علم خدا قبل از قدرت او و یا به عکس است؛ زیرا که قبلیت و بعدیت مربوط به عالم ماده است که زمان و مکان در آن متصور است، نه در مجردات که فوق عالم ماده هستند. پس ذات خداوند با وحدت و بسیط بودنش از همان ازل عین همه کمالات است.
خدا اول است یعنی چه ؟
اگر گفتیم خدا اول است معنای آن اول زمانی نیست، بلکه به این معناست که ذات خدا که حقیقت هستی است در رأس و محیط به نظام وجود است و این نظام وجود منتهی به آن حقیقت هستی است.
برای مثال اگر همه نظام وجود را به یک مخروط که مانند یک کله قند است تشبیه کنیم، آن رأس مخروط بر همه مخروط تسلط و احاطه دارد، و همه این مخروط هم اگر از پایین حساب شود منتهی به رأس مخروط است.
بنابراین "باری تعالی اول است" به این معناست که نظام وجود "من البدو الی الختم" از شروع تا پایان منتهی به حقیقت وجود است و او در رأس این نظام وجود است، البته نه رأس مکانی بلکه در رأس است به معنای احاطه و علیت و خلاقیت است؛ یعنی او احاطه و تسلط به نظام وجود دارد و نظام وجود نیز منتهی