حکمت خود این دو قول را نقل کرده و گفته است:
اشعری قائل به زائد بودن صفات کمالیه بر ذات خدا هستند، و معتزله عقیده دارند به نایب بودن ذات خدا از صفات کمالیه.
این عقیده معتزله و اشاعره بود؛ اما ما معتقدیم خداوند این صفات را واقعا دارد ولی معنای داشتن این نیست که زائد بر ذات او باشند، و گفتیم که صفات کمالیه خداوند برگشت به وجود او دارند؛ وقتی وجود او غیرمتناهی است و وجود مساوق با صفات کمال میباشد، پس صفات او عین وجود او و غیرمتناهی میباشند، و وقتی صفات خداوند برگشت به ذات او داشته باشند، دیگر این طور نیست که یک صفت پیش از صفت دیگر باشد، به همان ملاک که میگوییم خداوند اول است به همان ملاک هم میگوییم خداوند آخر است، همچنین میگوییم خداوند ظاهر است و به همان ملاک هم میگوییم خداوند باطن است؛ و آن ملاک مساوق بودن وجود است با همه کمالات.
توضیح مطلب به بیان واضح تر این است که بگوییم: این قبلیت و بعدیت (جلوتر و عقب تر بودن) که در ذهن من و شماست قبلیت و بعدیت زمانی است؛ مثلا میگوییم من دیروز فلان مطلب را یاد نداشتم و امروز یاد گرفتم، که بر مبنای زمان حساب کرده و چنین گفته ایم؛ ولی در مورد خدا این محاسبه صحیح نیست، چون زمانی نسبت به خدا لحاظ نمی شود و خدا فوق زمان و مکان است.
چرا خداوند فوق زمان است ؟
قبلا در جای دیگر گفته ایم که زمان عبارت از مقدار حرکت است، به تعبیر بهتر