صفحه ۱۲۸

حکمت خود این دو قول را نقل کرده و گفته است:

"و الاشعری بازدیاد قائلة ____ و قال بالنیابة معتزلة"شرح منظومه، ص 161

اشعری قائل به زائد بودن صفات کمالیه بر ذات خدا هستند، و معتزله عقیده دارند به نایب بودن ذات خدا از صفات کمالیه.

این عقیده معتزله و اشاعره بود؛ اما ما معتقدیم خداوند این صفات را واقعا دارد ولی معنای داشتن این نیست که زائد بر ذات او باشند، و گفتیم که صفات کمالیه خداوند برگشت به وجود او دارند؛ وقتی وجود او غیرمتناهی است و وجود مساوق با صفات کمال می‎باشد، پس صفات او عین وجود او و غیرمتناهی می‎باشند، و وقتی صفات خداوند برگشت به ذات او داشته باشند، دیگر این طور نیست که یک صفت پیش از صفت دیگر باشد، به همان ملاک که می‎گوییم خداوند اول است به همان ملاک هم می‎گوییم خداوند آخر است، همچنین می‎گوییم خداوند ظاهر است و به همان ملاک هم می‎گوییم خداوند باطن است؛ و آن ملاک مساوق بودن وجود است با همه کمالات.

توضیح مطلب به بیان واضح تر این است که بگوییم: این قبلیت و بعدیت (جلوتر و عقب تر بودن) که در ذهن من و شماست قبلیت و بعدیت زمانی است؛ مثلا می‎گوییم من دیروز فلان مطلب را یاد نداشتم و امروز یاد گرفتم، که بر مبنای زمان حساب کرده و چنین گفته ایم؛ ولی در مورد خدا این محاسبه صحیح نیست، چون زمانی نسبت به خدا لحاظ نمی شود و خدا فوق زمان و مکان است.

چرا خداوند فوق زمان است ؟

قبلا در جای دیگر گفته ایم که زمان عبارت از مقدار حرکت است، به تعبیر بهتر

ناوبری کتاب