صفحه ۱۲۶

آن شئ روشن می‎شود و به عالم وجود وارد می‎گردد، در حالی که چنین نیست، عدم هیچ است و ماهیت بی وجود نیز هیچ است، و عدمستان یک امر موهوم خیالی است؛ و پس از افاضه وجود از ناحیه علت ماهیت از وجود انتزاع می‎شود، وجود واقعیت شئ است و ماهیت حد وجود را می‎فهماند.

بنابراین وجودات عالم هستی مانند وجود انسان، حجر، شجر، فرس و... همه واقعیاتی هستند دارای آثار مختلف ولی محدود می‎باشند و از حد هر کدام ماهیت آن انتزاع می‎شود، تا می‎رسیم به وجودی که حد ندارد و بی پایان است یعنی هیچ نحو نقص و عدم در آن راه ندارد، و آن وجود خداست، و بر این اساس گفته اند حق تعالی ماهیت ندارد، و به قول حاج ملاهادی سبزواری: "الحق ماهیته انیته"شرح منظومه، ص 21 یعنی ماهیت حق تعالی همان تحقق و واقعیت اوست که بی پایان است.

بحث تا اینجا راجع به اصل وجود و ماهیت بود که در فلسفه بیان شده است.

عینیت صفات کمالیه خداوند با ذات او

و اما صفات کمالیه خداوند، صفات کمالیه خداوند از قبیل علم، قدرت، حیات، سمع، بصر و... از قبیل واقعیات می‎باشند نه امور اعتباری اضافی، و برگشت همه واقعیات به وجود است زیرا غیر از وجود واقعیت ندارد، و از اینجا نتیجه می‎گیریم که واقعیت که عین وجود و هستی است عین کمالات یعنی علم و قدرت و حیات و سایر صفات کمالیه نیز می‎باشد، و به اصطلاح "وجود مساوق با علم و قدرت و حیات و... می‎باشد". هر موجودی به همان اندازه که از وجود حظ و بهره دارد از این صفات کمالیه نیز بهره دارد. قرآن کریم می‎فرماید: (ان من شئ الا یسبح بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم)سوره اسراء، آیه 44 همه اشیاء تسبیح می‎گویند ولی شما تسبیح آنها

ناوبری کتاب