(حمد و ثنا خدایی را سزاوار است که پیشی نگرفته او را حالی بر حالی، تا این که اول بودن او پیش از آخر بودنش باشد، و ظاهر بودن او پیش از باطن بودنش باشد.)
مفاد این عبارت از خطبه یکی این است که خدا متصف به اولیت، آخریت، ظاهریت و باطنیت است؛ هم اول است و هم آخر، هم ظاهر است و هم باطن؛ و مفاد دیگرش این است که هیچ یک از صفات خدا مقدم بر صفات دیگر او نیست؛ این طور نیست که خدا یکی از صفات خود را اول پیدا کرده باشد و صفتهای دیگر را بعد، و مثلا اول بصیر شده باشد و بعدا عالم، یا اول حی شده باشد و بعدا قیوم، بلکه همه صفات خداوند در عرض هم و همراه با اصل ذات او بوده و خواهد بود. برای توضیح بیشتر لازم است توجه شما را به اقسام مفاهیم جلب کنم:
مفاهیم وجود، عدم و ماهیت
به طور کلی مفاهیم از نظر فلسفی بر سه نوع است، کلیه مفاهیم ما از این سه نوع خارج نیست و آن عبارت است از وجود، عدم و ماهیت؛ وجود به معنای هستی است، عدم ضد آن است و به معنای نیستی است، و ماهیات حدود وجودات میباشند؛ مثلا وقتی گفته شود: "الانسان موجود" اینها دو لفظ است و از دو مفهوم هم حکایت دارند، یکی "موجود" که از هستی و واقعیت انسان حکایت میکند، و دیگر "انسان" است که از حد آن موجود حکایت دارد؛ یعنی میفهماند این موجود انسان است نه سنگ و نه فرش و نه چیز دیگر.
بنابراین ما دارای سه مفهوم وجود، عدم و ماهیت هستیم. در مقام تعریف و بیان سه مفهوم باید بگوییم: "عدم" یعنی نیستی، چیزی نیست تا بخواهیم آن را تعریف کنیم، در فلسفه هم گفته اند: "لا میز فی الاعدام من حیث العدم"شرح منظومه، ص 47