عملا این گونه است که حق محض چون مردم نوعا اهل دنیا هستند پیش نمی رود.
"قوله (ع) "کراکب الصعبة ان أشنق لها خرم، و ان اسلس لها تقحم" یرید أنه اذا شدد علیها فی جذب الزمام و هی تنازعه رأسها خرم أنفها، و ان أرخی لها شیئا مع صعوبتها تقحمت به فلم یملکها"
(منظور حضرت از جمله "کراکب الصعبة ..." این است که سوار بر شتر چموش اگر افسار شتر را بکشد و او هم سر باز زند بینی اش پاره میشود، و اگر طناب را رها کند و نکشد شتری که رام نباشد خودش و صاحبش را به هلاکت میاندازد و در این صورت شترسوار دیگر مالک شتر خود نیست.)
یعنی نمی تواند آن را کنترل کند.
"یقال: اشنق الناقة، اذا جذب رأسها بالزمام فرفعه، و شنقها ایضا، ذکر ذلک ابن السکیت فی اصلاح المنطق"
(گفته میشود: "اشنق الناقة" وقتی که سرش را با طناب بکشد و به طرف بالا بیاورد، "شنقها" هم گفته میشود، این مطلب را ابن سکیت در المنطق ذکر کرده است.)
این خطبه از خطبه های معروف است و عرض شد که قبل از سید رضی شیخ صدوق و شیخ مفید و دیگران آن را ذکر کرده اند. ابن ابی الحدید هم این خطبه را قبول دارد، افضل بودن حضرت علی را هم قبول داد، اما در حمد خدا میگوید: خدایی که مفضول را بر افضل به خاطر مصلحت مقدم داشت. حق این است که خدا این کار را نکرد بلکه عده ای در سقیفه نشستند و این کار را کردند. جهان جهان اختیار است و بنا نیست با اعجاز عمل شود، آنها زمینه را درست کردند و آن همه سفارشات پیغمبر(ص) راجع به امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین (ع) را زیر پا گذاشتند و هرچه خواستند کردند.