ستیز و اختلاف بین مسلمانها میشد، حالا هم رها میکردم.
"و لالفیتم دنیاکم هذه أزهد عندی من عفطة عنز"
(و مییافتید شما این دنیایتان (خلافت) را نزد من نامطلوبتر از آب بینی بز.)
"عفطة" دو معنا دارد: یکی معنای "ضرطة و حبقة" و دیگر به چیزی که از بینی بز بیرون میآید؛ اهل لغت و مرحوم عبده در شرح نهج البلاغه ذکر کرده اند: در زبان عرب به آنچه از بینی بز بیرون میآید "نفطة" و به آنچه از بینی گوسفند و میش بیرون میآید "عفطة" میگویند، اما گاهی هم در جای یکدیگر استعمال میشود. این دو لفظ اگر با هم استعمال شود معنایش فرق میکند، مثل دو کلمه فقیر و مسکین. اگر گفته شود "ما له نافط و لا عافط" یعنی نه بز دارد نه میش، اما وقتی یکی از این دو لفظ به تنهایی ذکر شود در هر دو معنا استعمال میشود.
"عنز" یعنی بز، "ازهد" افعل التفضیل است یعنی نامرغوبتر، افعل التفضیل معمولا از فعل معلوم گرفته میشود اما گاهی اوقات از مجهول هم میآید، مثلا "احب الی" یعنی محبوبتر است پیش من، در اینجا هم "ازهد" در "مزهود فیه" استعمال شده است، یعنی در حقیقت از فعل مجهول گرفته شده است.
خطبه شقشقیه در اینجا تمام شد؛ زیرا:
"قالوا: و قام الیه رجل من أهل السواد عند بلوغه الی هذا الموضع من خطبته فناوله کتابا فأقبل ینظر فیه"
(راویان خبر گفته اند: وقتی حضرت خطبه اش به اینجا رسید، مردی از اهل عراق به طرف حضرت ایستاد و نوشته ای به حضرت داد، حضرت متوجه آن نوشته شد و آن را نگاه میکرد.)
"سواد" مراد عراق است، اهل حجاز به مردم اهل عراق اهل سواد میگفتند، از باب این که در عراق زمین به خاطر وجود اشجار و مزارع سیاه دیده میشده است.
درباره آنچه در این نوشته بوده بعضی ها مطالبی مفصل ذکر کرده اند،شرح ابن میثم، ج 1، ص 269؛ منهاج البراعة، ج 3، ص 114 گفته اند: