این کارها برای این بود که حضرت این معنا را بفهماند که خلیفه مسلمانها نباید از مردم جدا باشد، بلکه باید در جامعه بیاید و اهل تواضع باشد و با مردم فقیر و طبقه سه در تماس باشد.
همچنین مرحوم خوئی در شرح نهج البلاغه از مجمع البیان نقل میکند که حضرت علی (ع) فرمود: "ان الرجل لیعجبه شراک نعله فیدخل فی هذه الایة" کسی که بند کفشش او را به عجب اندازد داخل در این آیه خواهد بود، بعد از مرحوم طبرسی در مجمع البیان نقل میکند که در توضیح این روایت میگوید: "یعنی ان من تکبر علی غیره بلباس یعجبه فهو ممن یرید علوا فی الارض"مجمع البیان، ج 7، ص 269؛ و منهاج البراعة، ج 3، ص 107 کسی که بر غیر خودش تکبر کند به واسطه لباسی که از آن لباس خوشش آمده، از کسانی خواهد بود که اراده علو در زمین دارند.
انسان نباید نسبت به خودش، نسبت به لباسش، نسبت به زندگی و نسبت به مقامش عجب داشته باشد، و تصور کند که من یک کسی هستم. مقام و لباس و خانه کذایی و ماشین چنانی نباید سبب اعجاب و خودپسندی او شود.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) آیه را بر همه این موارد تطبیق میکرده است. خلیفه مسلمین باید در میان جامعه بیاید و هم سطح آنها باشد؛ برای این که حضرت امیرالمؤمنین خلافت را یک مقام والایی که خلیفه را از مردم جدا کند نمی داند، خلافت را مسئولیتی میداند که به عهده آن حضرت آمده که هرچه آن مسئولیت را بهتر انجام دهد پاداش بیشتری خواهد داشت، لذا به اشعث بن قیس استاندار خودش در آذربایجان مینویسد: "ان عملک لیس لک بطعمة و لکنه فی عنقک أمانة"نهج البلاغه عبده، نامه پنجم این مقام برای تو طعمه نیست بلکه بر عهده تو امانتی است؛ اگر این امانت را خوب حفظ کردی البته مقام داری.