جنگی نیست ولی ممکن است در آینده ای نه چندان دور این نیروها مورد احتیاج واقع شوند و اگر پراکنده شوند جمع کردن آنها کار مشکلی است، از طرفی فاصله تا پایتخت اسلام (مدینه) هم خیلی زیاد است و رفت و برگشت آنها به پایتخت مشکل است، لذا به فکرش رسید همین سرزمین را برای اسکان ارتش آماده کند و شهری بسازد، به عمر نامه نوشت و از او اجازه بنای شهر را برای تجمع سپاه اسلام درخواست کرد، و پس از دستور عمر آن را بنا کرد و سپاه را در آن جای داد، در حقیقت شهر کوفه یک شهر ارتشی بود.
چون لشگر اسلام از مردم و قبایل مختلف تشکیل شده بود، جمعیت این شهر هم به همان منوال از قبایل مختلف تشکیل شد و همه یا اکثر آنها مردمی جنگجو و آزموده و کارکشته بودند، و اگر چنانچه کسی میخواست کودتا کند و مثلا کشور اسلام را بگیرد اولین کاری که میکرد به سراغ ارتشی ها میآمد و سعی و تلاش خود را در قلع و قمع کردن آنها مصروف میداشت. بنابراین کوفه همیشه مورد نظر بود و همیشه هم از طرف شام و معاویه مورد حمله قرار میگرفت، و مخصوصا پس از شهادت حضرت علی (ع) معاویه با لشگر و رجاله ها برای فتح کوفه به این شهر هجوم برد و آنجا را مورد تاخت وتاز خود قرار داد، بعد از معاویه سایر خلفای بنی امیه و بعدا خلفای بنی عباس نیز به کوفه حمله میکردند، این حملات به خاطر شیعیانی بود که در کوفه وجود داشتند و خلفا از وجود آنها در هراس بودند.
گفته اند منصور دوانیقی یکی از کسانی بود که از شهر کوفه در هراس بود، او تصمیم گرفت کوفه را تخریب و قلع و قمع کند، وقتی در این مورد با امام صادق (ع) مشورت کرد، حضرت صادق (ع) او را قانع کرد که چنین کاری به صلاح او نیست و او هم از تخریب این شهر صرف نظر نمود.شرح ابن ابی الحدید، ج 3، ص 198
خلاصه کوفه مورد تاخت وتاز قدرتمندانی مانند خلفای بنی امیه و بنی عباس بود