فرمانده جنگ بود تبادل نظر کرد و قرار شد برای هر یک از اسرا مبلغ یک هزار درهم و در مجموع مبلغ پانصد هزار درهم بپردازد، مصقله این مبلغ را از بیت المال قرض برداشت و آن اسرا را خرید و آزاد کرد، و چون بعد از مدتی قرض را ادا نکرد و حضرت نامه ای به او نوشتند (نامه چهل و سوم) او از حضرت امیر(ع) قهر کرد و به معاویه پناهنده شد، وقتی به حضرت خبر دادند که مصقله فرار کرده و به معاویه پیوسته است، حضرت این خطبه را ایراد فرمودند که شاید مانند دیگر خطب حضرت مفصل و طولانی بوده و سید رضی آن را خلاصه کرده باشد. در اینجا فرموده: از جمله کلام حضرت امیر(ع) است وقتی که مصقلة بن هبیرة شیبانی فرار کرد و به معاویه پیوست، او اسرای بنی ناجیه را از عامل حضرت علی خریده و آزاد کرده بود، پس وقتی حضرت بدهی مصقله را که به بیت المال بدهکار بود مطالبه کرد نسبت به آن خیانت کرده و به شام فرار نمود، آن وقت حضرت فرمود:
فرار زبونانه مصقله
"قبح الله مصقلة ، فعل فعل السادات و فر فرار العبید"
(خدا مصقله را زشت کند، کارش کار بزرگان بود ولی مانند بردگان فرار کرد.)
نه این که مصقله در فکر آزادی پانصد نفر اسیر برآمد و آنها را خرید و آزاد کرد، حضرت به خاطر این کار مهمی که کرده و آن آزادمنشی ای که از خود نشان داده بود فرمود: "فعل فعل السادات" کارش کار بزرگان بود، ولی چون برای پرداخت بدهی خود فرار کرد، فرموده اند: "فر فرار العبید" مانند بردگان فرار کرد.
"فما أنطق مادحه حتی اسکته، و لا صدق واصفه حتی بکته"
(پس هنوز مدح کننده خود را گویا نکرده خاموش گردانید، و هنوز توصیف کننده خود را تصدیق نکرده او به توبیخش پرداخت.)
وقتی کسی کار نیکی انجام دهد دیگران او را تشویق میکنند و به مدح او