قطعی بودن جنگ با معاویه
"و لقد ضربت انف هذا الامر و عینه، و قلبت ظهره و بطنه، فلم ار لی الا القتال او الکفر"
(من بینی و چشم این کار را زده ام، و نهان و آشکار آن را زیر و رو کردم، و چاره ای جز جنگ و یا کفر ندیدم.)
آماده بودن شما را برای روز کارزار میستایم، خیال نکنید من قصد صلح و سازش با معاویه را دارم، بلکه غیر از جنگ با او راه دیگری نیست؛ حضرت به حکم خدا قصد جنگ با معاویه را داشتند، چون رسول خدا(ص) خبر جنگ با ناکثین و قاسطین و مارقین را بعد از خودشان به حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) داده بودند و به همین دلیل هم بود که آن حضرت به اصحابشان - در مقابل آن اصراری که در جنگ با معاویه داشتند - میفرمودند: "لقد ضربت انف هذا الامر و عینه" من چشم و بینی این کار را زده ام "و قلبت ظهره و بطنه" و نهان و آشکار آن را زیر و رو کرده ام. این جمله با جمله قبل یک مثال و یک ضرب المثل است؛ یک حیوانی را که میخواستند بخرند، چشم و گوش و دندانها و بینی و پشت و شکم آن را نگاه میکردند و به قول معروف آن را بررسی میکردند و میخریدند، اینجا هم حضرت موضوع درگیری با معاویه را به خرید یک حیوان تشبیه کرده و میفرمایند: من در این مورد رسیدگی کافی کرده ام، "فلم ار لی الا القتال او الکفر" من غیر از جنگ با معاویه راه دیگری را نمی بینم و یا کافر شویم به آنچه حضرت محمد(ص) به من خبر داده است که تو با معاویه میجنگی.
پس اگر حضرت امیرالمؤمنین (ع) در این موقعیت حاضر به جنگ نیست، در انتظار خبر جریر است؛ و اگر جریر را نفرستاده بود و در انتظار او نبود و نمی خواست با مردم شام اتمام حجت کند، شاید هم همان وقت حمله به معاویه و