صفحه ۵۹۱

در فلان جا توقف نکنند، پیاده ها از فلان جا عبور کنند و... اینها همه مصداقهای آن کلی "و نظم امرکم" است، و این حکم کلی که حکم خداست در همه شئون زندگی از یک خانواده سه نفره گرفته تا یک مملکت صد میلیون نفری و بیشتر جاری است، منتها آن حکم کلی به تشریع خداست و این تطبیق بر جزئیات و مصداقها حکم حاکم است. بنابراین "لا حکم الا لله" یا (ان الحکم الا لله) که قرآن دارد به این دو معنا درست است؛ هم تکوینا نظام وجود تحت حکم خداست و هم تشریعا؛ اصل تشریع کلی و قانونگذاری کلی مال خداست.

اگر بگوییم مقصود از این کلام این است که به طور کلی کسی حق هیچ گونه حکمی را گرچه جزئی و تطبیق بر مصداق باشد ندارد، و حکومت بی حکومت ! لازمه این حرف هرج و مرج است آن هم چه هرج و مرجی؛ دیگر نه پدر می‎تواند به فرزندان خود امر و نهی کند، نه صاحب یک کارگاه می‎تواند به کارگرهای خود که عصر باید حقوق آنان را پرداخت کند امر و نهی نماید، نه رییس یک مدرسه می‎تواند به شاگردها بگوید بروید کلاس و یا موقع تفریح است از کلاس خارج شوید، نه معلم می‎تواند به شاگرد خود بگوید چرا تکالیف شب خود را انجام نداده ای، نه انسانها می‎توانند امر به معروف کنند و بگویند نماز بخوانید، و نه می‎توانند نهی از منکر کنند و بگویند دروغ نگویید، مشروبات الکلی مصرف نکنید و... آن وقت لازمه آن این است که مشروبخوار در حالت مستی توی جامعه راه برود، زناکار جامعه را به فساد بکشد، آدمکش به خونریزی، و دزد به سرقت اموال مردم دست بزند و هیچ کس حق جلوگیری نداشته باشد، و این مخالف کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) است، و بلکه خلاف قانون طبیعت نیز هست، چون بسیاری از موجودات جهان هستی از جمله مورچه، موریانه، زنبور عسل و بسیاری از پرندگان و چرندگان بر یک نظم خاص و تحت فرمان یکدیگر زندگی می‎کنند و هرج و مرج نیست.

ناوبری کتاب