در کلمه "بیعتی" دو احتمال است: یکی این که مقصود بیعت کردن مردم با علی (ع) باشد، یعنی من خود را در معرض قرار ندادم تا مردم با من بیعت کنند؛ و احتمال دیگر این که مقصود بیعت کردن حضرت با خلفای غاصب است، یعنی وظیفه ام اطاعت دستور خدا در بیعت کردن با آنها بود و لذا با آنها بیعت کردم. بنابر احتمال اول جمله دلالت ندارد که حضرت با آنان بیعت کرده باشند.
"و اذا المیثاق فی عنقی لغیری" و در آن وقت پیمان در گردن من برای غیر من بود. این عبارت را اهل سنت این طور معنا میکنند که وظیفه من این بود که از ابوبکر و عمر اطاعت کنم؛ ولی احتمال میرود که معنای جمله این باشد که: وظیفه ای که من داشتم و عهدی که به گردن من بود اطاعت از خدا و رسول خدا(ص) بود، آنها به من دستور داده بودند سکوت کنم، من هم سکوت کردم. پس میخواهند بفهمانند سکوتی را که آن وقت به مصلحت اسلام بوده و حضرت به آن پایبند بوده اند میثاقی بوده که از خدا بر گردن آن حضرت بوده است.
خطبه 38
و من خطبة له (ع):
"و انما سمیت الشبهة شبهة لانها تشبه الحق؛ فاما اولیاء الله فضیاؤهم فیها الیقین، و دلیلهم سمت الهدی، و اما اعداء الله فدعاؤهم فیها الضلال، و دلیلهم العمی، فماینجو من الموت من خافه، و لایعطی البقاء من احبه"
از جمله خطبه های حضرت امیرالمؤمنین (ع) است که ظاهرا قسمت کوتاهی از