کردید، و هیچ کدام اینها از روی عقل و منطق نبود. پس شما بودید که "ابیتم علی اباء المخالفین المنابذین" با من از روی عناد و لجاجت مخالفت کردید و مرا از جنگ باز داشتید "حتی صرفت رأیی الی هواکم" آنقدر در مقابل من ایستادگی و لجاجت کردید تا این که من ناگزیر شدم رأی خودم را به میل شما بگردانم.
"و انتم معاشر اخفاء الهام، سفهاء الاحلام، و لم آت - لا ابا لکم - بجرا، و لا أردت لکم ضرا"
(و شما گروه سبک عقل و سفیه هستید، ای بی ریشه ها من شری را بر شما نیاوردم، و نخواستم ضرری به شما برسانم.)
"أخفاء" جمع "خفیف" و به معنای سبک است. "هام" جمع "هامة" به معنای مغز سر است. "معاشر" جمع "معشر" به معنای گروه و طایفه است. "سفهاء" جمع "سفیه" به معنای نادان است. "أحلام" جمع "حلم" به معنای عقل است؛ یعنی شما گروه سبک سرهای بی عقلید. "لا ابا لکم" بی پدر باشید "لم آت بجرا" شری برای شما نیاوردم؛ "بجر" به معنای شر است. "و لا اردت لکم ضرا" و نه برای شما ضرری را اراده کردم.
برگشت کلام حضرت در این جملات به همان حکمیت در صفین است، میخواهند بفرمایند از این که در جنگ صفین من ادامه جنگ را میخواستم و پس از این که شما با ادامه جنگ مخالف بودید و حکمیت را به من تحمیل کردید در حکمیت هم من ابن عباس را معرفی کردم، شری برای شما نبود و ضرری برای شما نداشت، مسلم این چنین بود و کلک معاویه کنده میشد و شر بنی امیه از سر مسلمین رفع میشد و طبعا جنایات دیگری که بعدا آنها و بنی عباس انجام دادند به انجام نمی رسید.