صفحه ۵۴۱

ضعف نشان بدهی و دشمن بر تو مسلط شود خوب حرفی نیست، اما من پیش از آن که یک چنین قدرتی به دشمن بدهم کله او را با شمشیری از شمشیرهای مشرفی می‎زنم. حضرت در این جمله فرموده اند: "انا فوالله ضرب بالمشرفیة" من به خدا سوگند ضرب المشرفیة هستم، این اسناد (حمل مصدر بر اسم ذات) از باب "زید عدل" است، و "زید عدل" هم برای مبالغه است؛ یعنی مثل این که زید مجسمه عدالت است، و اینجا هم که حضرت فرموده اند: "انا ضرب"، و نگفته اند "انا ضارب" برای مبالغه است، می‎خواهند بفرمایند من یک پارچه ضرب هستم؛ یعنی هیچ امانی به آنها نمی دهم، من یک پارچه زدن هستم، آن هم زدن با مشرفی !

"مشرفیة" با میم مفتوح است، منسوب به مشارف است و مشارف به معنای دهات اطراف شهر است که سطح آنها بالاتر از سطح شهر باشد؛ یعنی به طوری است که روی بلندی است و مشرف بر شهر است. البته این یک اصطلاحی است که برای روستاهای کوهستانی و روستایی که روی بلندی واقع شده است می‎گفته اند، و به روستاهای اطراف یمن و اطراف شام هم مشارف می‎گفته اند.

خصوصیتی که شمشیرهای مشارف داشته ظاهرا این بوده که از شمشیرهایی که در شهر می‎ساخته اند از جنس بهتر و با حدت و تیزی بیشتر بوده، شاید هم "مشرفیه" یک محل خاصی بوده که شمشیرهای آنجا معروف بوده است. خلاصه مقصود این است که من زیر بار ننگ و ذلت نرفته و در اولین فرصت با شمشیر مشرفی چنان به آنها می‎زنم که: "تطیر منه فراش الهام" استخوانهای ریز ریز سرشان بپرد؛ وقتی استخوانهای روی سر خرد شود، مغز سر آنها هم متلاشی می‎شود "و تطیح السواعد و الاقدام" و بازوها و ساقهای پاهای آنها هم با این شمشیر قطع می‎شود و آنها روی زمین می‎افتند و نابود می‎شوند. "و یفعل الله بعد ذلک ما یشاء" می‎فرمایند: من این کارها را می‎کنم و وظیفه ام را انجام می‎دهم حالا اگر خدا نخواهد و در آخر هم معاویه پیروز شود مسأله دیگری است.

ناوبری کتاب