میگفتند: برویم کوفه یک نفسی تازه کنیم، یک سری به اهل و عیالمان بزنیم، جراحاتمان بهتر شود، آمادگی بیشتری پیدا کنیم و... تا این که حضرت هم دیدند اینها بهانه گیری میکنند و جنگ با اجبار هم فایده ای ندارد، به طرف کوفه حرکت کردند و وقتی به نخیله که نزدیکی کوفه است رسیدند لشگرگاه قرار دادند و فرمودند همگی یک مرتبه وارد کوفه نشوید، هر چند نفر بروید سری بزنید و برگردید بعد یک عده دیگر بروند، تا جمع لشگر باقی بماند و همگی از همین جا برای جنگ با معاویه حرکت کنیم، ولی وقتی دیدند مردم رفتند و یک عده ای دیگر نیامدند، حضرت خطبه سی و چهارم را ایراد فرمودند.
البته در این که آیا این خطبه را در نخیله ایراد کرده اندشرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 193؛ منهاج البراعة، ج 4، ص 73؛ و شرح ابن میثم بحرانی، ج 2، ص 77 نقل میکنند که این خطبه در نخیله ایراد شده است. یا در همان نهروان و یا در کوفه، محل اختلاف است. گرچه مشهور این است که خطبه در نهروان ایراد شده، و سید رضی (ع) هم مدعی شده که حضرت این خطبه را در نهروان ایراد کرده اند؛ ولی بعضی گفته اند بعد از آن که حضرت آنها را مکررا برای جهاد تشویق میفرمود و آنها بهانه میآوردند، حضرت این خطبه را برای جلوگیری از بهانه آوردن آنها ایراد فرموده است، در نتیجه حضرت در آن وقت در کوفه بوده اند.
سرزنش مردم پیمان شکن و ذلت پذیر
"أف لکم، لقد سئمت عتابکم، أرضیتم بالحیاة الدنیا من الاخرة عوضا، و بالذل من العز خلفا؟"
(اف و پریشانی بر شما باد، عتاب کردن شما مرا خسته کرده، آیا به زندگی دنیا عوض از آخرت راضی شده اید؟ و آیا به جای عزت و سربلندی به ذلت و خواری راضی هستید؟)
وقتی که حضرت میبینند این مردم در امر دفع دشمن کوتاهی میکنند