موضوع بحث ما درسهایی از نهج البلاغه بود، خطبه سی و چهارم از نهج البلاغه عبده است؛ قبلا گفتیم که در طول خلافت حضرت امیرالمؤمنین (ع) سه جنگ به ایشان تحمیل شد: یکی جنگ جمل که به وسیله طلحه و زبیر و عایشه به حضرت تحمیل شد، دوم جنگ صفین بود که به حکمیت منتهی شد اما با حیله عمروعاص و نادانی ابوموسی جنگ به سود معاویه تمام شد، سوم هم جنگ نهروان بود که به وسیله خوارج به آن حضرت تحمیل گردید.
مناسبت و زمان ایراد این خطبه
"و من خطبة له (ع) فی استنفار الناس الی اهل الشام"
(و از جمله خطبه های آن حضرت است در کوچ دادن مردم به طرف اهل شام.)
بعد از آن که نتیجه حکمیت در جنگ صفین به نفع معاویه تمام شد، معاویه تعدیات زیادتری را علیه حکومت حضرت امیر(ع) شروع کرد، و افرادی را برای آشوبگری به مناطقی که در قلمرو حکومت آن حضرت بود میفرستاد، از این رو حضرت امیرالمؤمنین (ع) بعد از اتمام جنگ نهروان مردم را ترغیب به جنگ با معاویه فرمود، ولی مردم بهانه جویی میکردند و بیش از همه اشعث بن قیس سخنگوی مخالفین بود، اینها میگفتند ما تازه از جنگ برگشته ایم و این همه مجروح داریم، گرفتاریم، هوا سرد است، بگذارید وقتی هوا گرمتر شود! حضرت علی فرمودند: سردی هوا فقط برای شماست یا برای لشگر معاویه هم هوا سرد است ؟ اگر هوا برای شما سرد است برای آنها هم سرد است، در حقیقت حضرت میخواستند فرصت را از معاویه بگیرند و او نتواند روز به روز پیشرفت بیشتری بکند.
هرچه حضرت اصرار میفرمودند آنها بهانه بیشتری میآوردند، و از جمله