پایه های حکومت خودم باشد که حکومت برای من ارزش یک جفت کفش پاره را هم ندارد، مگر این که بخواهم حقی را پیاده کنم و یا باطلی را از بین ببرم. لذا میفرماید:
"و ان مسیری هذا لمثلها، فلانقبن الباطل حتی یخرج الحق من جنبه"
(و به درستی که مسیر و هدف من در این جنگ - جمل - مثل همان جنگهای اول است - هدف حقیقی در هر دو یکی است - قطعا من باطل را میشکافم تا این که حق از پهلویش در بیاید.)
"فلانقبن" یعنی قطعا سوراخ میکنم، و در بعضی از نسخه ها دارد "فلابقرن" یعنی قطعا میشکافم. در اینجا حضرت تشبیه کرده اند حق را به در گرانبهایی که مثلا حیوانی آن را بلعیده باشد، که باید شکم آن را شکافت و آن در را بیرون آورد؛ لذا میفرماید: من حق و حقیقت را که در وسط خرافات و دروغها و اوهام و امیال شخصی افراد و خلاصه در دل باطل مخفی شده، با شکافتن شکم باطل آن را از پهلویش در میآورم.
"مالی و لقریش ! والله لقد قاتلتهم کافرین، و لاقاتلنهم مفتونین، و انی لصاحبهم بالامس کما أنا صاحبهم الیوم"
(چیست از برای من با قریش ! - من با آنها دشمنی ندارم - قسم به خدا جنگیدم با قریش در حالی که کافر بودند، و امروز هم با آنها میجنگم چون گرفتار فتنه شده اند، با قریش دیروز برخورد داشتم همان طور که امروز هم برخورد دارم.)
برخورد و مبارزه حضرت علی (ع) با قریش در گذشته به خاطر آن بود که بت پرست بودند، کافر بودند، و امروز هم به خاطر این است که دچار فتنه شده اند، گرچه مسلمان هستند اما علیه امام مسلمین به جنگ برخاسته اند و از بغاة گشته اند، و خداوند در قرآن جنگ با بغاة را واجب فرموده: (و ان طائفتان من