زیرا همسر عبدالرحمن ام کلثوم دختر عقبة بن ابی معیط بود، و مادر ام کلثوم مادر عثمان هم بوده؛ لذا روشن بود که عبدالرحمن به نفع عثمان خواهد بود.
روی این حساب فقط زبیر با حضرت علی بود و به حضرت علی هم علاقه داشت، پسر عمه حضرت علی هم بود. عمر این پیش بینی را میکرد که گروه حضرت علی دو نفر باشند و گروه عثمان چهار نفر؛ اما از باب این که احتمال میداد طلحه به گروه حضرت علی ملحق شود، گفت خلیفه کسی است که عبدالرحمن بن عوف با او باشد، البته در صورتی که هیچ کس اکثریت نیاورد و دو طرف مساوی باشند، و معلوم بود که عبدالرحمن طرف عثمان است.
شکایت حضرت علی (ع) از شورای عمر
"فیالله و للشوری، متی اعترض الریب فی مع الاول منهم، حتی صرت أقرن الی هذه النظائر!"
(پس پناه بر خدا از این شورا! چه وقت در مورد من شک عارض شد با اولی از اینها تا این که الان هم ردیف شده ام با این افرادی که هم نظیر هستند و هیچ کدام بر دیگری برتری و امتیازی ندارد.)
حضرت میفرماید: من با اولی آنها مورد شک و تردید نبودم، برای این که پیغمبر در غدیر خم و در جاهای دیگر مرا به عنوان خلیفه خود معرفی کرده بود و سوابق من بر همه کس روشن و واضح است، حال باید قرین و هم ردیف اینهایی باشم که هیچ یک امتیازی بر دیگری ندارد و نظیر هم هستند.
"لکنی أسففت اذ أسفوا، و طرت اذ طاروا"
(لکن من پایین آمدم و نزدیک زمین شدم وقتی آنها پایین آمدند، و پرواز کردم وقتی آنها پرواز کردند.)
"اسف الطائر" یعنی پرنده نزدیک به زمین شد. حضرت میخواهد بفرماید: