یعنی نیرومند شدند. شاید تاریخ دنیا نشان نداده باشد چنین حادثه ای را که در ظرف کمتر از نیم قرن، دینی یک ملتی را که از همه عقب افتاده تر، از همه ملتها بی سوادتر، خرافی تر، بدبخت تر و فقیرتر بودند، به جایی برساند که شرق و غرب مطیع آنها شوند.
عربها در زمان پیغمبراکرم (ص) از همه ملتها وحشی تر، بی سوادتر، خونخوارتر و خرافی تر بودند، پیغمبراکرم آنها را به جایی رساند که حکومت کسری و قیصر در مقابل آنها شکست خورد.
"و اطمأنت صفاتهم"
(و سنگ صاف زیر پای آنها آرامش پیدا کرد.)
"صفاة" سنگ صاف را میگویند. اینها کنایه است، یعنی جنگ و ستیز از بین آنها رفت و آرامش پیدا کردند.
عربها در آن زمان اصلا در زندگی آرامش نداشتند، آنچه بین آنها حاکم بود جنگ و خونریزی و قتل و غارت بود، به برکت اسلام آن جنگها و زد و خوردهای جاهلیت از بین رفت و ملت عرب دارای آرامش شدند.
نقش حضرت علی (ع) در پیشرفت اسلام
"أما والله ان کنت لفی ساقتها حتی ولت بحذافیرها، ما ضعفت، و لا جبنت"
(آگاه باشید، به خدا قسم به درستی که من بر عقب لشکر جاهلیت بودم که آنها را متفرق کنم تا این که جاهلیت پشت کرد به تمامی جوانبش و متفرق شد، هرگز نه ناتوان شدم، و نه ترسیدم.)
کلمه "ان" شرطیه نیست بلکه مخفف "ان" میباشد. "ساقة" جمع "سائق" است، قسمت عقب لشکر را ساقه میگویند. در عرب به ارتش میگویند "خمیس" به اعتبار این که ارتش در گذشته پنج قسمت داشت:نهایه ابن اثیر، ج 2، ص 79 "مقدمة الجیش" قسمتی